رمان
-
رمان ویدیا جلد دوم پارت 21
#ایران_تهران #شاهو نگاه آخر و تو آینه به چهره اش انداخت. قد بلند و اندامی لاغر و کشیده. کت مشکی…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 61
غوغا بود، احوالش هم غوغا! چشمانم هنوز خیره بود به مقابلم. به سیاهی ای که هیچ در آن دیده…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 45
_نکنه اون دوست پسرت اذیتت کرده آره ؟! منظورش چی بود ؟! کدوم دوست پسر ؟؟ گیج زیرلب زمزمه…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 60
از مفهوم بی شرمانه ی حرفش، سرخ شدم و او به روی خودش نیاورد و شاکی تر به تخمه…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 20
#ایران_تهران #ویدیا پوزخندش عمیق تر شد. -اما اعتبار و برندش باعث شد تا دوباره سرپا بشه، منکر این که نمیشی؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 59
ـ کی برگشتی؟ فنجان قهوه را روی میز برگرداندم، نگاه شفاف و روشنش را از نظر گذارندم و پاهایم…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 44
همونطوری که خیره سقف بود رنگش به شدت پریده و بدنش به شکل وحشتناکی میلرزید بازوهاش گرفتم و تکونی…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 58
چشمانش را کوتاه بست. انگار، از همان اول که در این اتاق را زدم…منتظر بود تا بیایم بنشینم کنارش…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 19
#ایران_تهران #علیرام بن سان وارد اتاق علیرام شد. -تو که باز مثل یابو سرتو انداختی پایین اومدی تو؛ طویله نیستا!!…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 57
در باغ ایستاده بودم. هوا، بویی می داد شبیه بوی بهار…عطر اسپند با ذرات هوا ترکیب شده بود و…
بیشتر بخوانید »