رمان
-
رمان بالی برای سقوط پارت ۱۱۲
مردمک در حدقه چرخاندم و پس از اتمام کار صورتم دست به سمت پنکک بردم که چشمان گرد شدهاش را…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۱۱۱
در آغوشش چرخیدم و چانهام را به قفسهی سینهاش تکیه دادم و از همان پایین چشمانم را به صورتش دوختم.…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۱۱۰
با خندهی واضحی لب باز کرد: – هیچی فقط جدیدا متوجه شدم هر جا میری نگاهش رو توئه…هر جا نیستی…
بیشتر بخوانید » -
دانلود رمان طلا پارت 143
+فعلا برو بعدا حرف میزنیم گوشی را قطع کرد. +اینجا چیکار میکنی؟ -هی… هیچی…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۱۰۹
دستی به صورتم کشیدم و پوف کلافهای بیرون دادم. بین خدا و خرما مانده بودم انگار! – خستهم الان…خیلی خستهم.…
بیشتر بخوانید » -
رمان طلا پارت 142
بیبی کمی کنار تر نشسته به من نگاه میکرد و اشک میریخت. -بی بی ؟ …
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۱۰۸
– اوهوم…خیلی. در بغلش چرخاندش و بوسهای روی گونهاش کاشت. – حالا که بابات هنوز نیومده مامانتو بیشتر دوست داشته…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت۱۰۷
لیوان آب را محکم روی میز کوبیدم که تنشان تکانی خورد. آنا دست روی دهان فشرده سعی میکرد خندهاش را…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت۱۰۶
اخمی کردم و در کمد را بستم. صدای بسته شدن درب خانه ابروهایم را بالا فرستاد. – وای مامان ببخشید…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۱۰۵
– منو که نمیتونی گول بزنی میتونی؟ تو از اولم دردت طلاق بود فقط دنبال بهونه بودی…بعدشم که بهونه آوردی…
بیشتر بخوانید »