رمان
-
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 128
چشمام گرد شد و با حالت بامزه ای آب دهنم رو صدادار قورت دادم که تو گلو خندید…
بیشتر بخوانید » -
رمان بهار پارت ۳۶
خدا لعنتت کنه بهار که با این کارات خودتو به بدترین ذلت و خواری کشوندی. باید سر برج به بابا…
بیشتر بخوانید » -
رمان بهار پارت ۳۵
اخم تندی بهم کرد و مجبور شدم بنشینم تا ببینم حرف حسابش چیه. عینکش با خشونت پرت کرد روی میز…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوگار پارت 65
ساعتش را عصبی در می آورد و با شدت به طرف دیوار پرت میکند… ساعت با صدا…
بیشتر بخوانید » -
رمان بهار پارت ۳۴
_ درد داری؟ _ یکم، وقتی می شینم آره ولی بعدش دیگه عادی می شه. سرشو تکون داد و یکم…
بیشتر بخوانید » -
رمان طلا پارت 47
-تو مدرسه از اون بچه خر خونا بودی؟از اونا که نمیزارن بقیه هم تقلب کنن بدو بدو میرن…
بیشتر بخوانید » -
رمان بهار پارت ۳۳
وگرنه مطمئن بودم زیر بهزاد جون سالم به درد نمی بردم. پشتم خیلی درد می کرد و روی یکی از…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوگار پارت 64
مردمکهای سیاه شیرین روی چشمان نیمه باز داریوش جا میمانند… فقط با همان جمله اش دخترک را زیر…
بیشتر بخوانید »