رمان
-
رمان بالی برای سقوط پارت ۵۷
– یعنی چی این؟ وای خدا الانه که دیوونه بشم! من الان باید بفهمم؟! پلک بهم فشردم و دندان به…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۵۶
– چشم مادر! نگاه نگران عاطفه سر و صورتم را از نظر میگذراند و من در تلاش برای نشاندن نیمچه…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۵۵
– خب…چیزه…اِم…یه مشکلاتی برام پیش اومده بود که…تصمیم گرفتم تهران نمونم. ابرویی بالا انداخت و آهانی گفت. – پس تو…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوگار پارت 121
داریوش: _بگذر پسرم…تو این شهر به هرکسی که بشه رو میزنم جون بچه مو نجات…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت 54
روشن شدن صفحهی گوشی فراموشیِ لحظهایم را به خود آورد و با سرعتی مثال نزدنی صفحهی پیامش را بالا آوردم.…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوگار پارت 120
شیرین: وقتی از این نزدیک حضورش را حس میکنم. چشمهای عاشقش را میبینم… نگاه پر…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت 53
– چقدر بده اینجور…در واقع تو اصلا وقت نمیکنی خانوادهت رو هم ببینی! خانواده! از آخرین باری که دیده بودمشان…
بیشتر بخوانید » -
رمان طلا پارت 136
– به درک + طلا… عزیزم لج نکن بیا بریم تو صورتمو بشورم بعد هرچقدر که…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 145
_نمیدونم دقیق ولی از طرف یه نفر به نام الهه اس با شنیدن اسم الهه چشمام برقی…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوگار پارت 119
داریوش: خسته از سمینار بزرگی که گذرانده بود ، با پاهای خیسش از روی…
بیشتر بخوانید »