رمان
-
رمان موژان من پارت 12
– میل خودته پس من میرم . یهو از حرفی که زدم پشیمون شدم . گفتم : – خوب بیا…
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 11
– ساعت چنده ؟ – 8 با شنیدن ساعت یهو چشمام و باز کردم و گفتم : – 8 ؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 10
– بریم لباس بخریم . – برای چی ؟ – چقدر سوال میپرسی . یکی از دوستام تولد گرفته من…
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 9
با خونسردی گفتم : – آره میرم یکم قدم بزنم توی خونه پوسیدم . – تا کی برمیگردی ؟ –…
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 8
– منم همینطور عزیزم . – مامان کی میاین خونه پس ؟ خندید و گفت : – دلت برامون تنگ…
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 7
– همچین میگه ترس انگار قراره چه اتفاقی بیفته . سرم و دوباره برگردوندم و مشغول شستن شدم صداش هی…
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 6
حرصم گرفت اینم آهنگ بود گوش میداد ؟ سریع خاموشش کردم و دوباره غر زدم : – اَه این چه…
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 5
– بذار سکته کنم . این چه کاری بود آخه با آبروی من کرد ؟ اولین بار بود بابارو انقدر…
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 4
فصل سیزدهم بعد از اتفاقات اون شب با اینکه احسان و واقعا دوستش داشتم ولی ناخودآگاه دیگه دلم نمیخواست ببینمش…
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 3
– ممنون میاد خونه ی ما نمیخواد زحمت بکشین . – خواهش میکنم زحمتی نیست . – تا اینجا هم…
بیشتر بخوانید »