رمان
-
رمان دیازپام پارت 9
شیخ: بریم. همه سمت سالن اصلی راه افتادیم. ویهان اومد سمتم. -به هیچ عنوان سمت ما نمیای؛ اگر اون شیخ…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 10
دیروز باران آمده بود و زمین هنوز نم کوچکی داشت. سردی هوا تنش را مور مور می کرد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 8
ماشین و کنار خونه ای نگهداشت. بعد از دو بوق در باز شد. با ماشین وارد حیاط شدیم. -پیاده…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 28
کسی مانع نمیشه و همه انگاری بدشون نمیاد که یکی این وسط گوشی رو جواب بده و منم…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 9
-زنش بودی. -زنی بدون رابطه. داستان شاهرخ ناباور دور تن فروزان پیچیده شد. فروزان لبخند زد و گفت:…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 7
بالاخره مدارک آماده شد. قرار شد از استانبول به تهران بریم. یه دست لباس از دنیز گرفتم. توی…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 8
-بله، الان دارم میخونم برا کنکور. -دیر شروع کردی دختر، به نظر می رسه اهل درس نیستی پس…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 7
این همه این مرد خاکی بود؟ رفتارش به قدری عجیب بود که گریه ی شادان بند آمد. -منتظر…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 6
کلافه چرخید. چشمش به پنجره افتاد. اما ارتفاع زیاد بود برای پریدن. بی توجه به شادان به سمت…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی عشق
رمان بوی عشق نویسنده : سارا کزازی ژانر : عاشقانه هیجانی همراه با صدای خود نویسنده #پارت…
بیشتر بخوانید »