رمان من یک بازنده نیستم
-
رمان من یک بازنده نیستم پارت 15
فروزان تشکری کرد و به سمت شاهرخ برگشت. مطب تقریبا شلوغ بود. -بیا بشین، کارم تموم شد میریم…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 14
حداقل نه حالا که فقط چند روز از آمدنشان می گذشت. -من برم کمک رقیه.گناه داره دست تنهاست.…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 13
-من تورو یادم نمیاد اصلا. شادان متعجب نگاهش کرد. اصلا متوجه جمله اش نشد. فربد به قیافه ی…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 12
دختر خجالتی… این صورت سیب شده را پای چه بگذارد؟ تن عقب داد و دست رها…دختر بدبخت! شادان دستپاچه…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 11
فصل دوازدهم پتو را تا روی سینه اش بالا کشید. شاهرخ دست زیر چانه اش زده نگاهش می…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 10
دیروز باران آمده بود و زمین هنوز نم کوچکی داشت. سردی هوا تنش را مور مور می کرد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 9
-زنش بودی. -زنی بدون رابطه. داستان شاهرخ ناباور دور تن فروزان پیچیده شد. فروزان لبخند زد و گفت:…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 8
-بله، الان دارم میخونم برا کنکور. -دیر شروع کردی دختر، به نظر می رسه اهل درس نیستی پس…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 7
این همه این مرد خاکی بود؟ رفتارش به قدری عجیب بود که گریه ی شادان بند آمد. -منتظر…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 6
کلافه چرخید. چشمش به پنجره افتاد. اما ارتفاع زیاد بود برای پریدن. بی توجه به شادان به سمت…
بیشتر بخوانید »