رمان سفر به دیار عشق
-
رمان سفر به دیار عشق پارت 10
💔سفر به دیار عشق💔, [۲۳.۰۷.۱۶ ۲۳:۵۹] یگه از دست داد و فریادای من خلاص میشین با لبخند میگه: این حرفا…
بیشتر بخوانید » -
رمان سفر به دیار عشق پارت 9
من گذروندی و فقط یه سوال تو سرت میپیچه«چرا؟»…«چرا اینطور شد؟» ماندانا سرشو بالا میاره و با چشمای خیس از…
بیشتر بخوانید » -
رمان سفر به دیار عشق پارت 8
-بعد از اون خونوادم من رو طرد کردن… سروش هم قید من رو زد… همه ی فامیل و همسایه و…
بیشتر بخوانید » -
رمان سفر به دیار عشق پارت 7
ی… من امشب زبون این دختره ی زبون دراز رو کوتاه میکنم بعد از تموم شدن این حرفش بازوش رو…
بیشتر بخوانید » -
رمان سفر به دیار عشق پارت 6
صدای قدمهای یه نفر رو از توی کوچه میشنوم… سروش من رو به داخل خونه هل میده و خودش هم…
بیشتر بخوانید » -
رمان سفر به دیار عشق پارت 5
عاشق بودم اما با شناخت جلو رفتم اما مسعود……… سری به نشونه ی تاسف تکون میدمو میگم: نمیدونم… واقعا نمیدونم……
بیشتر بخوانید » -
رمان سفر به دیار عشق پارت 4
اید به طاهر و خونوادم بدم فصل هفتم *************** && سروش&& با ناراحتی به ترنم زل زده… طاهر ترنم رو…
بیشتر بخوانید » -
رمان سفر به دیار عشق پارت 3
ماقت کردی دختر… حماقت کردی… شاید اگه اون کار رو نمیکردی یه راهی واسه برگشت همگیمون بود سیاوش بعد از…
بیشتر بخوانید » -
رمان سفر به دیار عشق پارت 2
ها میشنیدم اما هیچوقت درکش نمیکردم… اما توی یه روز معمولی توی یه پارک معمولی روی یه نیمکت معمولی من…
بیشتر بخوانید » -
رمان سفر به دیار عشق پارت 1
روی یکی از نیمکتهای پارک نشستم و به دنیای قشنگ بچه ها نگاه میکنم… عجیب دلم گرفته… مثله خیلی از…
بیشتر بخوانید »