رمان
-
رمان ویدیا جلد دوم پارت 26
#ایران_تهران #علیرام علیرام پشت فرمان نشست. بن سان با بقیه خداحافظی کرد و روی صندلی کنار علیرام قرار گرفت.…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 69
سرم توی آغوشش بود، توی آغوش مردی که به خاطر صلاح حال دیگران، به خاطر اشتباهش و اشتباهم… از او…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 52
_اینجا چه خبرهههههههههه !!! به عقب برگشتم با دیدن امیرعلی که با سروضعی آشفته توی قاب در ایستاده…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 51
با صورتی از خشم سرخ شده به سمتم برگشت و با صدای که از زور حرص و عصبانیت…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 25
#ایران_تهران #پانیذ بعد از خوردن صبحانه، بن سان نگاهی به هممون انداخت. -فکر کنم هوا برای فیلمبرداری عالی باشه. همه…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 50
اینم فقط غش کردن رو بلده !! قاشق توی دستمو توی ظرف غذا پرت کردم دست به سینه خیره…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 68
ـ برای فراموش کردنت، چقدر عمر لازمه علی؟ چشمانم پر شد، دستان او اما جسارت پیدا کردند و جلوتر…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 24
#ایران_تهران #علیرام نگاهش به صفحه ی لب تاپش بود و تمام فکرش درگیر مراسم فستیوال یلدا. بن سان وارد اتاق…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 49
_خوبه دیگه کارت تمومه تا خبرت کنم _چشم قربان تماس رو قطع کردم و گوشی روی صندلی کنارم…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 67
_ چندماهی می شه! باز هم نگاهی دیگر…یک نگاه سبک شده ی پرواز کرده! ـ یه سوال بپرسم؟ سکوتم…
بیشتر بخوانید »