رمان
-
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 76
” نیما “ صورتش کبود کبود شده و تموم رگ های پیشونی و گردنش بیرون زده…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 43
#ایران_تهران #یاس یاس از اتاق بیرون اومد. شاهو و ملیکا پشت میز صبحانه نشسته بودند. تمام…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 75
هق هق گریه اش اوج گرفت ، درحالیکه روی صندلی افتاده بود با سر و صورتی آشفته و…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 74
حدسم درست بود که نمیخواست باهاشون بره ، چون آیناز بعد از سوار کردن جورج تو ماشین چند دقیقه…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 42
#ایران_کیش #علیرام سؤالی نگاهم رو بهش دوختم. اشک توی چشم هاش حلقه زده بود. با صدایی که می لرزید…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 73
به سمتم برگشت و با تعجب گفت : _چیه ؟؟ شونه ای بالا انداختم _هیچی معلوم بود باور…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 41
#ایران،کیش #پانیذ علیرام لبخند دلنشینی زد. -چیه؟ یه دوست که بیشتر ندارم، نباید دلم برات تنگ بشه؟ پانیذ نمیدونست چه…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 72
بعد از مدت ها لبخند بزرگی کل صورتم رو در برگرفت _عالی شدم واقعا ممنونم !! چشمکی زد…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 40
#ایران_تهران #علیرام -نه، شاید هنوز کمی مریضم، همین. سمیرا پله ها رو بالا اومد. با دیدن علیرام و پانیذ ابروئی…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 71
برای اینکه آرومش کنم با لحن آروم بخشی کنار گوشش لب زدم : _اندازه کل دنیا دوستت دارم…
بیشتر بخوانید »