رمان
-
رمان استاد خاص من پارت 12
با شنیدن صدای بابا انگار دنیا رو سرم آوار شد که فقط نگاهش کردم و یکدفعه با کشیده شدن…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 11
همینطور که آروم میخندیدم پشت در نشستم که دوباره تقلاهای عماد شروع شد: _دیوونه شدی یلدا؟ ساکت مونده بودم…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 29
فروزان لبخند شکوفه داده اش را در سرخی گونه هایش قایم کرد و گفت:به باغبون بگو بیاد شاخ و…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 28
-تو چی؟ با کی هستی؟ -من خب…با مامانم، بابام، یه خواهر کوچیک و یه داداش بزرگم که البته…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 10
انقدر راه رفت که سرگیجه گرفتم و کلافه گفتم: _خسته شدم نمیخوای بشینی؟ و همین حرف کافی بود…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 16
داشت علنی جلوی بقیه بی محلی می کرد. -منم که حتماً میشناسه … امکان نداره دختری منو نشناسه! پوزخندی…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 15
قاب عکسش بود افتاد. “حتی نتونستم برای چهلمت بیام سر خاکت!” -اینم دختر ماه بانو! زنی میانسال از بالای…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 14
چیزی خواستم به فرانک بگم که پیرمرد گفت: -تا تموم شدن شام کسی سر میز صحبت نمی کنه! آراد،…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 9
که هول شدم و برگشتم تا شیر آب رو ببندم که پام لیز خورد و محکم روی سینه ی…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 27
یکی از خوشه های قرمز رنگ انگور را چید. همان جا کنار شیرابی که برای آبیاری باغچه بود…
بیشتر بخوانید »