رمان
-
رمان من یک بازنده نیستم پارت 66
-نترس دختر جون، چرا اینقد ترسیدی؟ -هیچی! مازیار نزدیکش شد. -از اول می دونستم کی هستی. -مهمه که کی…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 38
هوا انقدر خوب و دلپذیر بود که احوالم و عوض کرده و تماشای دریا آرامش بی حدی و…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 26
سمت در تراس رفتم. بوی سیگار از اون سمت تراس به مشامم خورد. قدمی سمت دیوار بینمون برداشتم اما با…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 37
دستم و گرفتم جلو دهانش: _هیس! هیچی نگو آوا که سری تکون داد، دستم و برداشتم که سرش و…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 65
زود همه ی کارهایش را کرد. وقتی به طبقه ی بالا صدای خنده ی شیلا و بازی کردن شاهرخ…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 64
شاهرخ سینا را درک می کرد. -من میرم. -یه چای بخور. -ممنونم، دفعه ی دیگه. حمیرا بدرقه اش کرد. وقتی…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 25
مجبور شدم دنیل رو بیارم ایران. حرفهاش برام سنگین بود. باورم نمی شد انقدر سنگدل باشه. داشتم خفه می شدم.…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 39
با حسرت آهی کشیدم و نگاهم رو به بیرون دوختم که با اومدن گارسون که با عجله میز رو…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 36
این کارش واقعا دیوونم میکرد که نفس های بلند و پی در پی ای کشیدم و گلدون آلبالو تزئینی…
بیشتر بخوانید »