رمان دیازپام
-
رمان دیازپام پارت 26
سمت در تراس رفتم. بوی سیگار از اون سمت تراس به مشامم خورد. قدمی سمت دیوار بینمون برداشتم اما با…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 25
مجبور شدم دنیل رو بیارم ایران. حرفهاش برام سنگین بود. باورم نمی شد انقدر سنگدل باشه. داشتم خفه می شدم.…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 24
خونسرد نگاهش و به چشمهام دوخت. ذهنم درگیر دست حلقه شده ی الی به دور انگشتهای ویهان بود. اومدن سمتمون.…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 23
اتاق بیرون اومدم. تمام لامپ های سالن خاموش بودن و فقط چند تا چراغ خواب روشن بود. فکر کردم نیستن.…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 22
جوابم رو نداده بود. دلم برای خودش و با هم بودنهامون تنگ شده بود. میدونستم آریا دیر میاد. لباس اسپورت…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 21
طره ای از موهام که روی صورتم اومده بود رو کنار زدم. نگاهش به حلقه ی توی دستم افتاد. هول…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 20
از مطب دکتر بیرون اومدم. با شنیدن صحبت های دکتر کمی آروم گرفتم. اینکه اگر روحیه اش. برگرده میتونه خوب…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 19
-تنها یادگاری مامانه … همیشه برام می زد. ویهان هر دو دستش و زیر سرش گذاشت و روی چمنها دراز…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 18
-مشخص نیست؟ سمت میزش رفتم و کمی روی میز خم شدم. -جناب آقای آریا دیوانسالار، توجه دخترها به شما…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 17
ازروی زمین بلند شدم و سمت کمدهای مامان رفتم. -پسر خوبی باشی برات یه شالگردن می بافم. -تو مگه…
بیشتر بخوانید »