رمان بالی برای سقوط
-
رمان بالی برای سقوط پارت ۱۰۰
دلم میخواست از شدت حرص دستانم را مشت کنم و به صورتش بکوبم. در آن وانفسا نگاهی به آنا انداختم…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۹۹
قیافه درهم کشید. – من اگه اونی رو پیدا کنم که به تو گفته زیادی خوشمزهای خیلی خوب میشه! دو…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۹۸
با خنده نگاه میگیرم و سرم را به سمت محدثه میچرخانم. سر به زیر در سکوت مشغول ور رفتن با…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۹۷
– اینکه تموم تلاشتو میکنی خودتو قویتر از هر روز نشون بدی خوبه اما بدیش اینه که تو، توی هر…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۹۶
– اما دکتر باستانی… – دکتر طلوعی حداقل از شما بعید بود! صدای محکم و پر از غضب دکتر بستانی…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۹۵
آتنا پیش کشی کرد و قبل از رفتن فراز دست دور بازویش انداخت که آنا ترسیده دستم را محکم در…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط ۹۴
– بهشون بها نده…تا وقتی که این همه آدم قسم خوردن تا آخرش پشتتن! دستی به صورتم کشیدم و به…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط۹۳
نفسی گرفتم و مقنعهی خیس شده را از سر بیرون کشیدم. – بعدها…زمانی که فرار کردم…حالم از خودم بهم میخورد…حالم…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط۹۲
کمی تعجب را میتوان از چشمانش خواند و من ناخودآگاه زبانم به تعریف بیشتر باز شد: – اون شب مست…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط ۹۱
وحشت زده به سمتش چرخیدم. – حکم حاملگی بعد از طلاق چیه؟ پوفی کرد و از آینهی بغل نگاهی به…
بیشتر بخوانید »