رمان استاد خاص من
-
رمان استاد خاص من پارت 20
چند دقیقه بیشتر به رسیدنمون نمونده بود.. تو حال خودم بودم و با صدای آروم آهنگ گوش میدادم…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 19
خودم و زدم کوچه علی چپ و یه لبخند فوقِ ضایع زدم و خواستم بتمرکم رو زمین که…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 18
نگاهی به نقاشی تکمیل شده ی روی پام انداختم که عماد با خستگی خمیازه ای کشید: _خوابم میاد!…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 17
با حرص نفسم رو بیرون فرستادم: _آره،تو خوبی که صدای آروم و پر حرصش و تو چند قدمیم شنیدم:…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 16
هنوز به قدم دوم نرسیده بودیم که قامت نحس فرزین و نحس ترِ امیرعلی از اون طرف پیاده…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 15
رامین که از شدت خنده دیگه حتی صداش درنمیومد و فقط یه بدن لرزون جلوی چشمم خودنمایی میکرد…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 14
نزدیکای خونه بودیم که یه دفعه یلدا دستم و گرفت: _عماد ‘جونم’ی گفتم و به مسیر روبه روم…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 13
با همه اتفاقاتی که افتاد اون شب هم به پایان رسید و حالا دوسه روزی از اومدن من…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 12
با شنیدن صدای بابا انگار دنیا رو سرم آوار شد که فقط نگاهش کردم و یکدفعه با کشیده شدن…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 11
همینطور که آروم میخندیدم پشت در نشستم که دوباره تقلاهای عماد شروع شد: _دیوونه شدی یلدا؟ ساکت مونده بودم…
بیشتر بخوانید »