ماه: مهر ۱۳۹۷
-
رمان قرار نبود پارت 3
– اینم از پدرت. سریع حالت عادی به خودم گرفتم و گفتم: – عزیز هم تنهاست. منتظرمه. اخمای آرتان درهم…
بیشتر بخوانید » -
رمان قرار نبود پارت 2
رمان قرار نبود قسمت دوم یک هفته ای طول کشید، ولی هیچ خبری از آرتان نشد. همه ی ناخن هام…
بیشتر بخوانید » -
رمان قرار نبود پارت 1
رمان قرار نبود قسمت اول ترسا : یک پرستنده آتش صدای آهنگ آنشرلی بلند شد. سرم داشت منفجر می شد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان تب
رمان تب به قلم P*E*G*A*H خلاصه: پارسا و صدف دو بچه پرورشگاهی هستن که با هم زندگی می کنند و…
بیشتر بخوانید » -
رمان راز یک سناریو پارت پارت آخر
می راند و می راند. دل سیاه شب را می شکافت و دل خودش به خون نشسته بود. یک دستش…
بیشتر بخوانید » -
رمان راز یک سناریو پارت 18
بزرگمهر به چشمانش نگاه کرد. به بینی اش. به لبهایش. نگاه قهوه ای پر دردش را به میشی حزن زده…
بیشتر بخوانید » -
رمان راز یک سناریو پارت 17
بزرگمهر درست روبرویش ایستاد و با صدای بلندی گفت: اینجا چه غلطی می کنی؟! کی گفت می تونی بیای اینجا؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان راز یک سناریو پارت 16
و نگران به چشمان جمع شده از دردش نگاه کرد. گلی دستش را پس زد. اوف به هر چی غیرت…
بیشتر بخوانید » -
رمان راز یک سناریو پارت 15
وحید دست به زانوهایش گرفت و بلند شد: پس برم قولنامه رو بیارم… یه وکالت کاری هم هس که باس…
بیشتر بخوانید »