رمان بالی برای سقوط

رمان بالی برای سقوط پارت 143

4
(2)

تپش قلبم کم کم روی روال افتاد و گر گرفتگی را در جاهایی از بدنم به شدت حس می‌کردم و بنظرم سکوت اختیار کردن در این وضعیت مغول گونانه‌ی تن و بدنم بهتر بود!

– آخه از اون جهت که این خانم دکتر ما تخس و مغرورن سرش بره عمرا لو بده این خرگوش کوچولو می‌تونه ناز نازی و کیوت باشه واقعا.

چشمانم از طرز تعریف اخلاقم گرد شده بود.

ماشاالله آنا زمان خوبی را برای تیکه انداختن انتخاب کرده بود.

فراز نگاهش اینبار روی صورتم نشست و منی که سعی داشتم به بازیگوشی چشمانم شدت دهم تا برنگردد و چشم در چشمش نشود…همین کم بود!

– جالب بود!

از گوشه‌ی چشم سر تکان دادنش و آن نگاه عجیبش به هر دویمان را دیدم و بعد رفتنش…

زیر بازوی آنا را گرفته و او را به سمت خودم کشیدم در حالی که یک چشمم به راه رفتنش بود لب باز کردم:

– معلوم هست داری چه زری می‌زنی؟

قیافه‌اش حالت زاری گرفت.

– صد درصد باور نکرد…نگاه آخرش داد می‌زد که خر خودتی!

حرص زده نیشگونی از دستش گرفتم که به خود آمده آخی گفت.

– تو چه فازی دقیقا؟ دارم می‌گم این چه جمع کردنی بود که به عقل خر هم نمی‌رسید؟

مظلوم پلکی زد.

– حس می‌کنم از اول پشتمون بود همه چی‌و فهمید!

پوکر فیس نگاهش کردم و انگار در وادی عجیبی سیر می‌کرد که اصلا متوجه صحبت‌های من نمی‌شد.

سری به تأسف تکان دادم که یکهو به حرف آمد:

– قول می‌دم همه رو شنیده و منتظره اعتراف کنی…بعدش…

یکهو چشمانش برقی زد که ابرو به بالا پراندم.

– بعدش بادا بادا مبارک بادا ایش…

مشتی به بازویش کوبیدم و پر حرص زهرماری نصیبش کردم.

– اون‌ صدات‌و انداختی رو سرت که فقط آبروی من‌و ببری…بیا برو سرکارت کم مونده عقدمون هم بخونی همین وسط!

دست در جیب روپوشش فرستاد و با لبخندی که سعی می‌کرد کمش کند لب باز کرد:

– باشه منم گوشام دراز که اصلا دلت قیلی ویلی نرفت!

چشم گرد کردم.

– کدوم قیلی ویلی رفتن؟ برو بابا!

نیشخند دندان نمایی زد.

– کل صورتت قرمز شده بود اون وسط دیگه چه فکرایی تو سرت بود رو فقط خدا می‌دونه!

دستم را بالا بردم تا بار دیگر مورد عنایتش قرار دهم که جنگی از زیر دستم در رفت و جلوتر راه افتاد.

پوفی از دست این کارهای غیر قابل تحملش کشیدم و به قطع یقین اگر دستم می‌رسید که…

دست به کمر با چشمانی که تهدیدش می‌کرد نگاهش کردم که صدایی مرا به خود آورد:

– شنیدم کیش و مات شدی!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا : 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا