رمان حرارت تنت
-
رمان حرارت تنت پارت آخر
سرش رو بلند میکنه و با نگاه شیشه ایش به مامان ماهی و بابا کمال نگاه میکنه و میگه :…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 81
صدای مامان ماهی رو میشنوم : خدا منو مرگ بده ، نهان … نهان چی شدی . … ؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 80
آرنجم رو روی زانوی مسیح تکیه میدم … بهش تکیه میکنم … با خنده به تورج میگم : آره…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 79
ساکت میشم … زبونم نمی چرخه بگم اونی که برات مادری کرده مادرت نیست و … مادره منه ……
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 78
ماهرخ ـ تورج رو چرا زحمت می ندازی ؟ … رانندگی نکنه اینجا … تورج می خنده : برو…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 77
جیگر گوشه م رو تخته بیمارستانه …. نفسم سرش رو زانومه و چشم انتظاره … میشه رفت خونه ؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 76
رو .. دیدم گریه ها و دلگیری ها رو … حتی عذاب وجدان ها رو … بیچاره حاج بابا…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 75
تورج با خودش می جنگه … من حس میکنم هرکسی حتی وقتی موهاش یه دست سفید بشه … یا…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 74
حََل بشم … صدای هق هقم با صدای گریه ی مردونه ی کسری قاطی میشه .. یه : صدا اونور…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 73
صدا میزنم : تورج یکی از زیر دست تورج رد میشه و منو میبینه … یسنا ؟!؟! … لبخند…
بیشتر بخوانید »