کی گفته من شیطونم

پارت 19 کی گفته من شیطونم

4
(8)
سوت بلند زد …
– به به بلاخره عروس خانم از خواب بلند شد …
یه خنده ای از ته دل کردم واقعا داشتم عروس میشدم همیشه از بچگی با خودم میگفتم اون هایی که عروسیشونه چه حسی دارن حالا الان داشتم خودم اون حس رو تجربه میکردم و این برام خیلی شیرین بود 
– دریا تو کی میای ارایشگاه ؟؟؟؟؟
– میام تا ظهر که کار تو تموم شده باشه سوگل هم میخواد بیاد …..
اسم سوگل که اومد بازم شرنده ی وجدانم شدم چه قدر نفرینش کرده بود خدایا از سر گناه من بگذر …..
ارمان بوق زد تندی دویدم تو حیاط ….
در رو باز کردم با شادی رفتم تو ماشین ….
– سلام سلام ؟
اومد جلو بوسم کنه که رفتم عقب ….
– اقا ارمان اینجا تو کوچه است ها …
– ای خدا تو همش ضد حال بزن ها حدااقل بذار دست هاتو بوس کنم …
دست هامو مثل ملکه ها بردم طرفش اونم با اشتیاق تموم بوس کرد ….
ان قدری خوش حال بودم که چند بار سرم رو از شیشه بردم بیرون جیغ زدم …..
با صدای بلندی که شبیه جیغ بود گفتم :
– ارمان عاشقتم …..
ماشین های کناری بدجوری نگاه میکردن بر عکس همیشه ارمان هیچ نمیگفت از جا هایی میرفت که خلوت باشه من بتونم کامل خودم رو تخلیه کنم ….
دم ارایشگاه که رسیدم ترمز کرد از ماشین پیاده شد جعبه لباس عروس رو از پشت ماشین اورد داد بهم …. چه قدر هم سنگین بود …
لباس عروسی رو به سلیقه ی خودش از فرانسه خریده بود … منم چون سلیقه اش رو دوست داشتم اعتراض نکردم اگه سلیقه اش بد بود که منو نمیگرفت ….
– ساعت چند بیام دنبالت ؟
– نمیدونم کارم که تموم شد زنگ میزنم تو الان کجا میخوای بری ؟
– ماشین رو بدم گل بزنن خودمم باید برم ارایشگاه ….
– باشه پس موبایلت پیشت باشه …
– شیطون خودم نهار چی میخوره که براش بگیرم بیارم ….
– ببین من اگه نهار بخورم زیر دست ارایشگر خوابم میبره ها ….
ابرو هاش رو داد بالا ….
– عیبی نداره اگه خوابت گرفت بخواب که امشب کلی کار داریم ….
با جعبه ی لباس عروسی زدم تو بازوش …..
فکر کنم دردش گرفت ولی به روی خودش نیاورد ازش خداحافظی کردم رفتم تو ….
وای چه قدر ارایشگاه شلوغ بود خوبه ساعت 9 صبحه اگه دیر تر میومد فکر کنم اصلا اجازه نمیداد برو تو ….
مانتوم رو دراوردم نشست روی صندلی مخصوص عروس ….
– تو ساحل جان میخوای موهات رو رنگ کنی ؟
– نمیدونم هر چی شما میگید نیلوفر جون …..
– به نظرم قیافه ات خیلی عوض میشه ؟ میخوای جلوی موهات رو فر کنم بقیه رو هم یه مدل جدید درست کنم البته اگه خودت دوست داشته باشی …. 
همیشه سلیقه اش خوب بود خدا کنه امروز بتونه خوب درستم کنه ….
– باشه هر جوری فکر میکنید بهتره ….
– پس من تا رنگت رو درست کنم بذار ابرو هات رو یک ذره نازک کنند برات ….
یکی از شاگرد هاش اومد جلو اومد اصلاحم کرد بعدشم ابرو ها رو برداشت و به گفته نیلوفر جون یک ذره نازکش کرد …..
یه چند ساعتی طول کشید تا موهام رو درست کنه ان قدر این تار موهام رو کشید که مغز سرم اومد تو دهنم … 
ظهر ارمان چند پرس غذا اورد از هر غذایی چند تا خریده بود که بقیه هم بخورن … قربون اون مرامش برم که حواسش به منه ….
سرم رو برگردوندم به ساعت نگاه کردم نزدیک هاس سه بود پس چرا ارایشم تموم نمیشه سرم خیلی درد میکرد از تو اینه به دریا اشاره کردم بیاد نزدیکم همین که ارایشگر رفت اون طرف به دریا گفتم :
– وای بگو دست از سر کچلم برداره سرم داره میترکه ….
– الهی قربونت برم اگه بدونی چه جیگری شدی اصلا کلان قیافه ات عوض شده ….
هر چی اصرار کردم که خودم تو اینه ببینم سوگل و دریا نذاشتن خیلی مشتاق بودم ببینم چه شکلی شدم که دریا ازم تعریف میکنه ….
گوشیم دستم بود ارمان هر ده دقیقه یک بار اسمس میداد و حالم رو میپرسید ….
بعد از یک ساعت بلاخره راضی شدن از روی منه بدبخت بلندش … یکی از شاگرد هاش داشت ناخون هام رو لاک میزد …. ناخون های دستم خیلی بلند بود و نیاز به ناخون مصنوعی نبود ….
– پاشو عزیزم تموم شد حالا میتونی بری لباس عروسیت رو بپوشی ….
لباس عروسم یه جوری بود که موهام رو خراب نمیکرد …
از روی صندلی بلند شدم همه ی نگاه ها برگشت طرفم …. …
چیه ادم ندیدن همچین به ادم نگاه میکنند یعنی ان قدر خوشگل شدم ؟؟؟
این ها که زنن اینطوری نگاه میکنند چه برسه به ارمان که مرده ….
برگشتم طرف اینه .. باورم نمیشد این منم چهره ام خیلی عوض شده بود طوری که خودم ، خودم رو نشناختم ….
موهام رو روشن کرده بود طبق گفته ی خودش موهام رو یه مدل جدید درست کرده بود تا حالا این جوری ندیده بودم …
ارایشم هم خیلی خوشگل شده بود ..درشتی چشم هام با وجود مژه مصنوعی و مداد زیر چشمم بیشتر شده بود ….
سایه ام که دیگه نگو چند لایه ی مختلف از طلایی و مشکی زده بود … نه انگار واقعا خوشگل شدم …. ابرو هام با مداد به یه حالت قشنگی درست کرده بود ..و داده بود بالا …
رژ گونه ی طلایی و از همه چیز مهتر رژ قرمزم بود که چشمک میزد ….
– بسه دیگه دختر چه قدر به خودت نگاه میکنی …..
با ذوق گفتم :
– دریا میگم انگار جدی جدی حوری بهشتی شدم ها ….
– بسه بچه پرو بیا برو لباس عروست رو بپوش الان شازده میاد دنبالت ها 
قیافه ی ارمان رو تجسم کردم بیچاره فکر کنم منو ببینه یه سکته ی ناقص بزنه ….
با کمک دریا و سوگل لباس رو پوشیدم فیت تنم بود انگار ارمان هیز سایزم رو میدونه …..
– خوشت اومد عزیزم ؟
– اره سوگل جون خیلی خوشگل 
– من و ارمان با هم رفتیم این لباس خوشگل رو برات انتخاب کردیم …
– دستون درد نکنه راستی سارگل کجاست ؟
– پیش مامان از صبح ان قدر گریه کرده که دیگه حد نداره نمیدونم چش شده ….
– الهی شاید بهونه ی دوست هاشو میگیره ….
– نمیدونم والا چی بگم …
کفش هامو از تو پلاستیک دراوردم پوشیدم حالا خوبه با این کفش ها با مخ بیام زمین ابروم بره …
پاشنه ی کفش ها خیلی بلند بود ولی خوب من عادت داشتم …
دریا شنل رو داد دستم انداختم دورم …
صدای موبایلم اومد شیرجه زدم طرف صندلی که موبایلم رو بردارم ….
– چه خبرته ساحل مگه هولی ؟ الان افتاده بودی ها …به جای عروسی باید میرفتیم سر خاک 
با خنده جواب دادم ….
– جانم ؟ بیرونی ؟
– چرا میخندی ؟ اره عزیزم بیرونم اماده ای ؟
– هیچی از دست دریا باشه الان میام …..
صداش رو یک ذره اروم تر کرد ….
– شنلت رو بکش روی صورتت این فیلم بردار ها یکیشون مرده ها ….
عاشق این غیرت بازیش بود ….
– چشم سروم …..
تلفن رو قطع کردم دریا داشت با حالت چندشی بهم نگاه میکرد ……
– هیش تو چقدر عشوه میای ….
– نیست تو برای فرزاد نمیومدی ؟
سوگل اومد جلو با خنده گفت: بابا بسه حالا چرا دارید دعوا میکنید اون داداش بیچاره ی من بیرون منتظره ها ….
هر سه تامون خندیدم کار دریا و سوگل تموم نشده بود برای همین توی ارایشگاه موندند ….
– ساحل کی میرید سالن ؟
– نمیدونم الان که فکر کنم میرم اتلیه بعدش رو نمیدونم بهتون زنگ میزنم میگم باشه ؟
– باشه ولی مواظب ارایشت باشه ها … زیادی شیطنت نکنید ؟
سرم رو انداختم پایین … سوگل اومد جلو از زیر شنل دست هامو گرفت 
– خجالت نداره عروس خانم لوازم ارایش پیشته هر وقت این داداش گل ما رژت رو پاک کرد دوباره بزن ….
-با خجالت گفتم :
– باشه کاری ندارید ؟؟؟
هر دو تاشون با خنده گفتن : 
– نخیر برو که بیرون منتظرته ..
سوگل دختر خیلی خوبی بود ولی من هنوز ازش خجالت میکشیدم یادم باشه فردا ازش حلالیت بخوام ….
قامت بلند ارمان رو تو حیاط ارایشگاه دیدم ولی چون اون پشتش به من بود متوجه نشد من اومد ….
ماشالله به قدش روز به روز بلند تر میشه …. با صدایی که از ته چاه در میومد گفتم :
– ارمان …….
برگشت تندی اومد پیشم …. از زیر شنل دیدمش اونم به اندازه ی من عوض شده بود صورتش رو 6 تیغ که چه عرض کنم 12 تیغ کرده بود …
یه کت و شلوار سرمه ای تیره پوشیده بود با یه پیرهن سفید … یقه اش بسته بود .. ارایشگر موهاشو خیلی بامزه درست کرده بود نه خیلی مردونه بود و نه خیلی سوسول ……
اومد جلو خواست شنل رو بزنه کنار صورتم رو ببینه که دست هامو گذاشتم جلوی صورتم ….
– ارمان بریم یه جای خلوت این جا زشته نگاهمون میکنند ….
– از دست تو .. هر چی شما بگی ملکه ی زیبای من ….
چه قدر طرز حرف زدنش عوض شده بود …
دست هامو از زیر شنل گرفت رفتنیم جلو یک فیلم بردار زن ود یه فیلم بردار مرد …..
من که نمیتونستم ژست خاصی بگیرم ولی هی به ارمان میگفت که چی کار کنه …..
در ماشین رو برام باز کرد ….
– برو تو عزیزم …..
نمیدونستم پاهام رو بلند کنم از یه طرف اگه پاهام رو بلند میکردم لباسم میرفت بالا و از یه طرف دیگه پاشنه کفش ها هم خیلی بلند بودن ….
– ارمان ؟
– جانم چی میخوای …
– بیا کامل جلوی من واسته برم تو ماشین میترسم پاهامو بلند کنم لباسم بره بالا …..
ماشین شاستی بلند این دردسر ها رو هم داره دیگه ….
مثل این بادیگارد ها اومد جلو دست هاشو باز کرد از کمرم گرفت بلندم کرد گذاشت تو ماشین چون خودش جلوم ایستاده بود دیگه پاهام معلوم نشد …..
در رو بست یه چند کلمه با اون مرده حرف زد اومد تو ماشین … 
اتلیه ای که میخواستیم بریم خیلی دور بود تموم مدت ارمان دستم رو گرفته بود تو دستش ….
– ساحل حالا بگو ببینم چه شکلی شدی ؟
با عشوه گفتم :
– عزیزم باید خودت ببینی من که نمیتونم بگم ….
– پس ایول رفتیم اتلیه خودم حسابت رو میرسم ..
دستش رو فشار دادم ….
– ارمان دلت میاد ؟؟؟؟؟؟؟
– نه والا کی دلش میاد توی ملوس رو اذیت کنه ….
تا اتیله سر به سر گذاشت و من هی براش عشوه های خرکی اومدم …
زیر شنل خیلی گرمم شده بود با اینکه ارمان کولر رو سر زیاد گذاشته بود ولی بازم حس میکردم الانه که از سرم بخار بلند شه ….
خدا رو شکر رسیدیم از زیر نگاه کردم ببینم ارمان داره چی کار میکنه که اونم داشت به من نگاه میکرد دو تایی زدیم زیر خنده …
– ارمان تو نمیتونی یه دو دقیقه صبر کنی ….
با صدای پر انرژی گفت :
– نه نمیتونم عزیزم ….
میخواستم بگم پس اون پنج سال چی کشیدم ….
از ماشین پیاده شد در رو با ژست خاصی باز کرد … خدایا نیفتیم تو جوب ابرومون بره جلوی مردم ….
مثل قبل اومد جلوم ایستاد و کمک کرد که پیاده بشم … حالا این دسته گل هم شده برای ما مصیبت …..
دست گل رو از دستم گرفت اروم اومدم پایین ….
فیلم بردار ها هی برای خودشون دستور میدادن که چی کار کنیم …. هم ارمان کلافه شده بود هم من ولی خوب دیگه نمیشد کاری کرد ….
ارمان دستم رو گرفت رفتیم تو دو تایی سوار اسانسور شدیم … از زیر شنل میدیم که هی میومد طرفم دوباره میرفت عقب … خنده ام گرفته بود ولی به روی خودم نیاوردم ….
این صدای زنه که توی اسانسور پخش میشد روی مخم بود دلم میخواست خفش کنم ….
در اسانسور که باز شد دوباره دستم رو گرفت رفتیم تو ….
حالا ساختمان مانند داشت زنگ زد روی در بزرگ زده بود اتلیه ی روژان ….
در یه دختر جوون باز کرد ….
اروم شنلم رو زد بالا دختری بی حیا داشت با چشم هاش ارمان میخورد با سرفه ی ارمان به خودش اومد ….
با جدیت تمام گفت :
– ببخشید خانم اجازه میدید بیایم تو یا میخواید تا صبح همین طوری نگاه کنید ….
بیچاره دختر هنگ کرد خوشم اومد دختره ی بیشعور نمیگه زنش کنارش ایستاده ان قدر نگاه نکنم ….
– خواهش میکنم بفرمایید ….
لباسم رو زدم بالا که به لبه ی در گیر نکنه ….
چند تا اتاق بزرگ کنار هم بود …..
– شما برید توی اتاق روبه رو تا همکارم بیاد ازتون عکس بگیره …
بدون هیچ حرفی اومد کنارم با صدای بلندی طوری که دختر بشنوه گفت
– بریم عزیز دلم …..
دلم میخواست برگردم برای منشیه زبون در بیارم ….
رفتیم به طرف همون اتاقی که گفته بود در رو باز کردیم … خوشبختانه کولرش روشن بود و اتاق مثل یخچال خنک بود …. در رو محکم بست اخلاقش رو میدونستم تو دانشگاه هم همین طوری بود وقتی دختر ها بهش نگاه میکردن اعصابش خورد میشد ….
چند قدم اومد نزدیک من با صدای تاب داری گفت :
– حالا اجازه میدی شنلت رو در بیارم ؟؟؟؟؟؟؟
دوست نداشتم دیگه بیشتر از این منتظرش بذارم مخصوصا الان که دیگه اعصابش خورد شده بود ….
سرم رو تکون دادم ….
با خوش حالی گفت :
– مرسی عزیزم ….
لرزش دست هاشو حس میکردم وقتی میخواست شنل رو از دورم باز کنه …..
لباس عروسی که انتخاب کرده بود دیگه زیادی باز بود ولی دیگه باید عادت کنم به قول خودش محرمم بود …..
بند رو باز کرد شنل از تنم افتاد روی زمین ….
چند دقیقه ای گذشت دیدم حرکتی نمیکنه یعنی خوشش نیومده بود از چهره ام ؟؟؟؟
سرم رو بلند کردم ببینم چرا هیچ عکس العملی از خودش نشون نمیده که نگاهم به قیافه اش افتاد …. 
صورتش قرمز شده بود یکی از دست هاشو روی قلبش بود ….
با خنده گفتم :
– ارمان چت شد تو سکته نکنی ؟
جوابی نداد رفتم نزدیکش دستم رو گرفتم جلوی صورتش …
– ارمان جان ؟ ارمان؟ ….. ارمان خوبی ؟
تازه به خودش اومد الهی قربونش برم ببین از هیجان صورتش چه رنگی شد …..
نگاهش به من افتاد دستش رو دراز کرد با خشونت خاصی بغلم کرد … استخون ها در حال شکستن بود ولی نمیخواستم این حال قشنگش رو خراب کنم ….
– ارمانی استخون هام شکست ها ؟
دست هاشو یه ذره شل کرد ….
– ساحل باورم نمیشه این تویی چه قدر عوض شدی ؟ اصلا انگار یه ساحل دیگه جلوم ایستاده …..
پیشونیم رو بوس کرد 
با لحن بامزه ای گفتم :
– چی کار کنم که بفهمی من همون ساحلم استاد ؟؟؟؟؟
اسم استاد که اومد خندید …… دندون ها سفیدش معلوم شد …
– ولی ساحل خدایی حقت بود که مینداختم ها نمیدونم چرا به دلم افتاد که نندازمت .. و نمره رو بهت بدم 
با خنده گفتم :
– میخوای الان به جای عکس برو دانشگاه لیست رو در بیار منو بنداز …
– تو اگه این زبون رو نداشتی چی کار میکردی خانم ….
– هیچی زندگی میکردم …….
یه صندلی کنارمون بود نشست روش دست منم گرفت نشوند روی پای خودش ..
پیشونیش رو چسبوند به پیشونیم …..
– ارمان الان یه نفر میاد تو ها این جا که دیگه نمیشه در رو قفل کرد ….
– وللش بذار بیان …..
نگاهش افتاد به لب هام اومد جلو خواست بوسم کنه که صدای در اومد …
– لعنت به هر چی مزاحمه …. حتما باز اون دختر میمونه میخواد بیاد مزاحم بشه ….
– اه ارمان زشته بابا بیچاره ولم کن بذار بلند شم ….
ارمان با صدای خش داری گفت :
– بفرمایید ….
بابا تو باید به جای استاد شدن میرفتی خواننده میشدی …..
سر هر عکسی که میخواستیم بگیریم ارمان میخندید و من تا ده دقیقه لپ هام از خجالت قرمز بود اخه این چه ژست هاییه ادم روش نمیشه انجام بده ….
دختره براش عادی بود و اصلا به این توجه نمیکرد که من خجالت میکشم ….
خدایی ژست هاش خیلی باحال و +18 سال بود …..
تویی یکی از ژست ها این بود که ارمان باید روی من خم میشد و با تمام احساس و خشونت لب هامو بوس میکرد …..
بعد از این عکس دیگه از زور خجالت نمیتونستم سرم رو بلند کنم چون ارمان واقعا این کار رو جدی انجام داد اصلا یادش رفت که این برای ژست عکس بود …..
هر چی هلش میدادم نمیرفت عقب …. دختره خنده اش گرفته بود ولی به روی خودش نمیاورد …..
بیا صدای ارومی گفتم :
– اره خواهش میکنم جون من یه ذره خودتو کنترل کن بابا ابروم رو بردی …..
– ببخشید یه لحظه رفتم تو ی فاز دیگه ….
یک ساعت و نیم طول کشید تا عکس هامون رو بگیره ….
خداییش دختره خیلی وارد بود و یه دونه عکسم خراب نکرد چون قیافه نداره ولی کار بلده …..
تو ماشین ارمان یک اهنگ شاد گذاشته بود و شیشه ها رو کشیده بود بالا حرف های خفن و زشت میزد …
تو یکی یه دونه ای گل سرخ خونه ای
تو دلم جوونه ای بیا تا باهات حرف بزنم
تو برام نشونه ای شعر عاشقونه ای
واسه من بهونه ای نمیشه ازت دل بکنم
تو عزیز عاشقی لذت دقایقی
تو گل شقایقی چجوری نگاهت نکنم
تویی دشت رازقی تو همه ی حقایقی 
توی دریا قایقی بیا خودم و فدات کنم
خوشگل و جیگری و دل من و با خودت می بری
خیلی نازی و خیلی دلبری و 
کم می کنی روی حور و پری و
توی خوشگلا تکی خیلی بامزه ای و با نمکی
ماله کسی نمیشی تو الکی آخر شیطنتی و کلکی 
خوشگل و جیگری و دل منو با خودت میبری 
خیلی نازی و خیلی دلبری و 
کم می کنی روی حوری و پری و
توی خوشگلا تکی خیلی بامزه ای و با نمکی
ماله کسی نمیشی تو الکی آخر شیطنتی و کلکی 
تو ستاره ی قشنگه توی شب های منی
تو همون فرشته ی تو خواب و رویای منی
تو همونی که صداش مرحم دردای منه
تویی اون که با نگاش دلم رو از جا می کنه
تویی عشق من تویی دلیل عاشق شدنم
تویی اونکه دستشه بودنم و نبودنم
تو یه احساس قشنگی که همیشه با منه 
تو همین صدایه خسته ای که فریاد می زنه
خوشگل و جیگری و دل من و با خودت می بری
خیلی نازی و خیلی دلبری و 
کم می کنی روی حور و پری و
توی خوشگلا تکی خیلی بامزه ای و با نمکی
ماله کسی نمیشی تو الکی آخر شیطنتی و کلکی ..
ارمان هم با خواننده بلند میخوند و به هر شیطنتی که میرسد دستم رو فشار میداد …..
اهنگ باحالی بود تا حالا نشنیده بودم ولی خیلی خوشم اومده بود …
واقعا داشت حال منوتوصیف میکرد …..
– ای جان اینطوری نخند که وسط بزرگ راه میزنم کنار ازت لب میگرم ها …..
– ارمان تو چه قدر بی ادب شدی ؟؟؟؟؟
– اخه نمیدونی تو چه وسوسه انگیز شدی دلم میخواد همین الان همه رو بپیچونیم بریم خونه ….. بندازمت روی تخت و ……..
نذاشتم ادامه ی حرفش رو بزنه …
– ارمان ؟؟
– چشم چشم حرف های بی ادبی نمیزنم …..
خندیدم خدایا هزار مرتبه شکرت که اون ارمان خشن به ارمان مهربون تبدیل شده بود ….
بی ادب شدنشم برای من شیرین بود …..
سالن پر از مهمون بود به محض وردمون همه دست زدند اولین کسی که دیدم دانیال بود یه کت و شلوار بامزه پوشیده بود اومد جلو ….
– سلام مامانی ؟
خم شدم طرفش گرفتم بغلم … تو عروسیمم به من میگفت مامان …
– سلام دانیال گلم چه خوشگل شدی ؟
– شما هم خیلی خیلی خوشگل شدی ….
میز به میز رفتیم جلو چند تا از دوست های دانشگاهم رو دعوت کرده بودم بیچاره همین ارمان رو دیدند از ترس از جاش بلند شدن … نمیدونستند من قرار با ارمان ازدواج کنم برای همین خیلی خیلی شکه شدند ….
هر میزی که دختر های با لباس های ناجور بودن ارمان سرش رو میانداخت پایین ….
این حجب و حیاش منو کشته ….
بلاخره بعد از ده بار دور زدن رفتیم تو جایگاه عروس و داماد …
سارگل یه گوشه ای واستاده بود داشت به ارمان نگاه میکرد …زیر گوش ارمان گفتم :
– ارمان ؟
– جونم ؟ چی میخوای ؟
– برو سارگل بگیر بغلت انگار دلش میخواد بیاد پیشت …
– کو ؟ من که نمیبینم 
راست میگفت ان قدر که سالن شلوغ بود چیزی دیده نمیشد به طرفی که سارگل ایستاده بود اشاره کردم ….
بعد از چند دقیقه اومد دانیال رو هم با خودش اورده بود ….
سارگل نشست کنار خودش دانیال هم نشست کنار من چند تا عکس با هم گرفتیم ….
سارگل بلیز ارمان رو سفت گرفته بود نمیدونم چرا غریبی میکرد ….
– سارگل خاله میای بغلم ؟
دانیال تا دید دارم این حرف میزنم خودش رو محکم انداخت بغلم .. 
من و ارمان از حرکت دانیال زدیم زیر خنده سارگل هم وقتی دید ارمان داره میخنده،، خندید …
– خاله به غیر من هیچ کس نباید باید بغلت باشه ؟
به سارگل زبون دراورد ….
زیر گوشش گفتم :
– دانی خاله این چه حرکتی بود کردی ؟ سارگل مهمون ماست باید باهش دوست باشی ….
– نمیخوای خیلی لوسه همش گریه میکنه ….
قشنگ معلوم بود که حسابی داره به سارگل حسودی میکنه ….
یک ذره با هم بودیم ارمان به بچه ها گفت برن بازی کنند ….
– وا چه کار به بچه ها داری ؟
– اخه میخوام حرکت های +18 سال انجام بدم گفتم مناسب نیست …
خندیدم ….
– ارمان ترو خدا کاری نکنی من خجالت بکشم ها ….
– باشه خانومی ولی دیگه رفتیم خونه خودم رو نمیتونم کنترل کنم ها ….
سوگل اومد جلو دستم رو گرفت که برم برقصم ….
– برم ؟
– برو ولی کاری نکن که من تحریک بشم بیام جلوی همه بوست کنم …
سوگل صداش رو شنید …..
– داداشی تو چه بی ادب شدی ؟
ارمان بلند خندید ….
رفتم وسط برقصم که همه مثل مغولا بهم حمله کردن ….. 
اهنگ که تموم شد با صدای بلندی ارمان رو صدا کردن که بیاید وسط …
مخصوصا دوست هام که تو دانشگاه بود …. ارمان با اخم که همیشه تو دانشگاه میکرد گفت :
– من بلند نیستم برقصم ساحل خودت تنها برقص …..
با رقص رفتم طرفش …..
با عشوه گفتم :
– پاشو جون من یه ذره خودتو تکون بده ….
– ساحل جان میگم بلند نیستم بعدشم مرد که نمرقصه ….
– ارمان ….
صدای اهنگ بلند بیشتر شد همه جیغ زدن … ای چتونه انگار میخوان زایمان کنند ….
با صدای جیغ دختر ها ارمان اخمش بیشتر شد ….
با صدای ارومی گفت :
– ساحل اذیت نکن بابا خیر سرم یه وقتی استادشون بودم نگاه کن دارن چه جوری نگاه میکنند ……
با جیغ گفتم :
– ارمان ….
– خوب بابا تو هم که بد تر از اون ها جیغ میزنی پاشدم …
دستم رو گرفتم با هم رفتیم وسط ….
افتاده نگاهت تو چشم عاشقم، شک نکن هنوزم شبیه سابقم 
شک نکن هنوزم می لرزه زانوهام، وقتی که بخوام من کنارت راه بیام 
این منم که مستم مست و خراب تو، دوست دارم بدونم چیه جواب تو 
دوست دارم بدونم تو با من هستی یا، اشتباه گرفتم تورو با اون چشام 
وقتی تو چشات زل زدم نشستم، حس می کنم تو دنیای دیگه هستم 
منم دوست ندارم کس دیگه رو ببینم، روی هر چشی چشامو بستم 
جونم واست بگه بگه رک و راست، تورو می خوامت یه جورای خاص 
می خوام بگم بذار بگم نشی بی احساس 
جونم واست بگه بگه رک و راست، تورو می خوامت یه جورای خاص 
می خوام بگم بذار بگم نشی بی احساس 
افتاده نگاهت تو چشم عاشقم، شک نکن هنوزم شبیه سابقم 
شک نکن هنوزم می لرزه زانوهام، وقتی که بخوام من کنارت راه بیام 
جونم واست بگه بگه رک و راست، تورو می خوامت یه جورای خاص 
می خوام بگم بذار بگم نشی بی احساس 
جونم واست بگه بگه رک و راست، تورو می خوامت یه جورای خاص 
می خوام بگم بذار بگم نشی بی احساس 
اون کسی که هر روز دیدنش آرزومه، با وجود اینکه همیشه روبرومه 
اون کسی که اسمش بغض تو گلومه 
تو هستی بذار بگم من 
تو هستی دیوونتم من 
جونم واست بگه 
جونم واست بگه
بگه رک و راست 
تورو می خوامت یه جورای خاص 
می خوام بگم بذار بگم نشی بی احساس 
جونم واست بگه بگه رک و راست، تورو می خوامت یه جورای خاص 
می خوام بگم بذار بگم نشی بی احساس…..
یکی از دست هاشو گذاشت روی شونه ام من کشوند طرف خودش …دست دیگه اش رو هم گذاشت روی کمرم …..
زل زدم به چشم هایی که تمام پنج سال اسیرش بودم … چشم هایی که میدونستم صاف و صادقه …..
زیر لب گفتم :
– جونم واست بگه رک و راست ، تو رو میخوامت یه جورای خاص 
اونم زل زده بود به چشم های من ….
اهنگ که تموم شد پیشونیم رو طولانی بوسید …..
برگشتیم سر جامون این دختر ان قدر که جیغ زده بودن همه صدا هاشون گرفته بود …. ارمان هم هی مسخره اشون میکرد مخصوصا یکی از دوست هامو که خیلی تو دانشگاه اذیتش میکرد ….
– عزیزم من یه سر برم مردونه دوباره زود برمیگردم ….
با عشق گفتم :
– باشه ولی زود بیای ها …..
ارمان پاش رو گذاشت بیرون مریم پرید بغلم ….
– خوب ساحل خانم خوب استاد ما رو تور کردی ها ؟
– مریم ؟ تو هنوزم چشمت به ارمانه خجالت بکش …..
محکم زد تو دستم ….
– گمشو بی ادب مگه مرض دارم چشمم به شوهر دیگران باشه ….
یک ذره با هم حرف زدیم تا ارمان خیلی زود برگشت ….
موقع ی شام رفتیم توی یه اتاق خصوص …. خیلی گرسنه ام بود مخصوصا این که نهار هم کم خورده بود …..
ای بابا باز این فیلم بردارها شروع کردن به دستور دادن که چی کار کنیم …
عکس ها و فیلم ها که تموم شد ما تنها گذاشت که شاممون رو بخوریم ..
نفهمیدم چه جوری قاشق و چنگال برداشتن مثل این هایی که چند روز غذا نخورن شروع کردن به خوردن ….
ارمان با تعجب نگاهم کرد زد زیر خنده ….
– ساحل یه لحظه به خودم شک کردم چرا مثل این زن حامله ها غذا میخوری ….
با دهن پر گفتم :
– اخه از استرس نتونستم خوب نهار بخورم …..
– استرس برای چی ؟
– هیچی بابا بذار بخورم که خیلی گرسنه امه ….
جوجه کباب خودم که تمام شد جوجه کباب ارمانم خوردم بیچاره زل زده بود به من …..
با خنده گفتم :
– چیه ادم ندیدی ؟؟؟؟؟
– چرا ولی هیولا ندیدم بودم …
با چنگال زدم به بازوش …
– هیولا خودتی بی ادب …
شام رو خوردیم دوباره برگشتیم سالن قبلی …
روی صندلی نشستم همیشه عادت داشتم وقتی شام رو میخوردم خوابم میگرفت الان هم که دیگه نگو در حد تیم ملی خوابم میومد ….
مهمون ها که می یومدن برای خداحافظی با گیجی جوابشون رو میدادم ….
– عیبی نداره اینجا خوابت بگیره ولی خونه دیگه خوابت نیاد که تا صبح باهات کار دارم …..
با خواب الودگی گفتم :
– بیخود من برسم خونه با همین لباس عروسی میخوابم ….
اومد جواب بده که مادر جون اومد نزدیکمون …..
– اوا مادر چرا اینطوری شدی ؟
ارمان دستش رو گذاشت پشت کمرم و گفت :
– هیچی مامان جان خوابش میاد هیچیش نیست …..
تو همون حالت یه چرت کوچلو زدم چون واقعا خوابم میومد هی ارمان میزد بهم که خداحافظی کنم …. ابرومون نره … نگن دختره غش میکنه هی …..
دریا اومد جلو کمک کردم شنلم رو تنم کنم ….
– اه ساحل بابا الان چه موقع ی خوابه میخوایم بریم حال کنیم ها فرزاد و ارمان کلی با هم برنامه ریزی کردن برای امشب …..
– میری یه لیوان اب یخ بیاری بخورم تا شاید خواب از سرم بپره ….
– باشه الان میگم یکی از این کارگر ها برات بیارن …..
اب رو که خوردم بهتر شد …. بابا و عمو اومدن تو تا چند تا عکس دسته جمعی بندازیم ….
– عزیزم شنلت رو بنداز سرت دانیال و سامیار میخوان بیان تو …..
موهام رو کامل گذاشتم تو اومدن تو چند تا عکس هم با اون ها انداختیم .
فرزاد یه چشمک به ارمان زد …اونم با خنده جوابش رو داد امشب چه خبره باز من خبر ندارم …..
دیگه کم کم سالن داشت خالی میشد فقط فامیل های نزدیک بودن که میخواستن خونه رو ببین ….
– ارمان بریم خسته شدم ؟
کتش رو از روی صندلی برداشت پوشید ….
– بریم عزیز دلم چشم هاشو نگاه کن چند روز نخوابیدی ؟
والا من تو این چند روز که مثل خرس خوابیدم نمیدونم چرا خوابم گرفته ….
رفتیم بیرون ماشین ها منتظر ما بودند که حرکت کنیم اون هام پشت سر ما بیان ….
– ارمان اون کولر روشن کن پختم این زیر ….
– ای به چشم عزیزم ….
به فرزاد چراغ داد که جلوتر راه بیفته …. همه با بوق اماده ی حرکت شدن …..
ارمانم دستش رو گذاشته بود روی بوق هی میزد …..
خندیدم شنلم رو دادم بالا طوری که فقط چهره ام معلوم باشه ….
مریم خودش رو رسوند به ماشین ما …. همه ی بچه ها ی دانشگاه که دعوتشون کرده بودم تو ماشینش بودن ….
نگاه کن چه جوری روی هم سوار شدن هر کی ندونه میگن این روانین …
همه اشون بلند گفتن :
– استاد یه ذره اروم برید بابا بهتون برسیم ….
با خنده گفتم :
– برید گمشید مزاحم ها …..
ارمان حوصله ی دیگران رو نداشت شیشه رو کشید بالا صدای ظبطش رو زیاد کرد طوری که شیشه های ماشین در حال شکستن بود ….
– ارمان کجا داریم میری ؟
– داریم میرم خونه دیگه …..
دم خونه که رسیدیم فرزاد زود تر ماشین رو پارک کرد پیاده شد با صدای بلندی گفت :
– دوستان اماده اید ……….
وا این ها میخوان چه غلطی کنند خیر سرشون ….
همین که منو ارمان پیاده شدیم سی چهل تا فشفشه رفت تو هوا یک متر پریدم همزمان هم اهنگ اوپا گانستار پخش شد … جالب این بود که همه ی ماشین هایی که دور ما بودن این اهنگ رو همزمان گذاشته بودن ….
Oppa is Gangnam style
دوس پسرت بچه ی گانگنامه
Gangnam style
استایلش گانگنامه
A girl who is warm and humanle during the day
دختری که کل روز عشوه میای
A classy girl who know how to enjoy the freedom of a cup of coffee
دختر باکلاسی که میدونه چه جوری از قهوه خوردن لذت ببره (راحت و آزاده )
A girl whose heart gets hotter when night comes
دختری که وقتی شب میرسه جذابتر میشه
A girl with that kind of twist
دختری که قر میده و راه میره
I’m a guy
من یه پسرم
A guy who is as warm as you during the day
کسی که مثل تو کل روز جذابه
A guy who one-shots his coffee before it even cools down
کسی که قبل اینکه قهوه اش سرد بشه اونو میخوره
A guy whose heart bursts when night comes
پسری که وقتی شب میشه قلبش تند میزنه
That kind of guy Beautiful, loveable
از اون پسرای خوشگل و دوست داشتنی
Yes you, hey, yes you, hey
هی تو آره تو
Beautiful, loveable
تو که خوشگل و دوست داشتنی هستی
Yes you, hey, yes you, hey
هی تو آره تو
Now let’s go until the end
بیا تا تهش بریم
Oppa is Gangnam style, Gangnam style
دوس پسرت بچه ی گانگنامه
Oppa is Gangnam style, Gangnam style
دوس پسرت بچه ی گانگنامه
Oppa is Gangnam style
دوس پسرت بچه ی گانگنامه
Eh- S.e.x.y Lady, Oppa is Gangnam style
هی خانوم خوشگله دوس پسرت بچه ی گانگنامه
Eh- S.e.x.y Lady oh oh oh oh
هی خانوم خوشگله
A girl who looks quiet but plays when she plays
دختری که ظاهرا ساکته ولی پاش بیفته شیطون میشه
A girl who puts her hair down when the right time comes
دختری که به موقع موهاشو میریزه رو شونه هاش
A girl who covers herself but is more s.e.x.y than a girl who bares it all
دختری که خودشو میپوشونه ولی بازم جذابتر از دخترای دیگس
A sensable girl like that
دختری که منطقیه
I’m a guy
من یه پسرم
A guy who seems calm but plays when he plays
پسری که که ظاهرا ساکته ولی پاش بیفته شیطون میشه
A guy who goes completely crazy when the right time comes
پسری که به موقع دیوونه بازی در میاره
A guy who has bulging ideas rather than muscles
پسری که به جای عضله ایده های باحال داره
That kind of guy Beautiful, loveable
از اون پسرای خوشگل و دوست داشتنی
Yes you, hey, yes you, hey Beautiful, loveable
هی تو آره تو که خوشگل و دوست داشتنی هستی
Yes you, hey, yes you, hey
هی تو آره تو
Now let’s go until the end
بیا تا تهش بریم
Oppa is Gangnam style, Gangnam style
دوس پسرت بچه ی گانگنامه
Oppa is Gangnam style, Gangnam style
دوس پسرت بچه ی گانگنامه
Oppa is Gangnam style
دوس پسرت بچه ی گانگنامه
Eh- S.e.x.y Lady, Oppa is Gangnam style
هی خانوم خوشگله دوس پسرت بچه ی گانگنامه
Eh- S.e.x.y Lady oh oh oh oh
هی خانوم خوشگله
On top of the running man is the flying man, baby baby
بهتر از مرد دونده کسیه که پرواز میکنه عزیزم
I’m a man who knows a thing or two
من مردیم که از عهده هر کاری بر میام
On top of the running man is the flying man, baby baby
بهتر از مرد دونده کسیه که پرواز میکنه عزیزم
I’m a man who knows a thing or two
من مردیم که از عهده هر کاری بر میام
You know what I’m saying
می دونی که چی میگم
Oppa is Gangnam style, Gangnam style
دوس پسرت بچه ی گانگنامه
Oppa is Gangnam style, Gangnam style
دوس پسرت بچه ی گانگنامه
Oppa is Gangnam style
دوس پسرت بچه ی گانگنامه
Eh- S.e.x.y Lady, Oppa is Gangnam style
هی خانوم خوشگله دوس پسرت بچه ی گانگنامه
Eh- S.e.x.y Lady oh oh oh oh
هی خانوم خوشگله….
دختر ها و پسر های جوون با صدای بلند میخونن …. الانه که گشت ارشاد بیاد همه رو بگیره ببره ….
سرم رو بلند کردم تو اسمون پر از فشفشه های رنگی ای بود که فرزاد مینداخت بالا …..
واقعا شوکه شده بودم باورم نمیشد این همه کار های خوب و جالب رو ارمان انجام داده ….
– ارمان جان الان همسایه ها زنگ میزنن110 ها 
– نگران نباش عزیز دلم با همشون هماهنگ کردم … 
وا چه کار ها که نمیکنه این ارمان …
حالا خوبیش این بود که خونمون خارج از شهر بود و زیاد همسایه ها رو اذیت نمیکرد …..
بعد از اون شب که ارمان تو خونه اش ازم خواستگاری کرده بود دیگه نیومده بودم دلم میخواست برم ببینم تو چه خبره ولی مگه میشد از بین این همه ادم رد شد …
نگاهم افتاد به گوسفنده بیچاره اون مثل من شوکه شده بود ……
یکی ساعتی تو کوچه بودیم حالا مگه فرزاد بس میکرد به دریا اشاره کردم بیاد ….
– دریا بابا بیا برو جلوی این شوهرت رو بگیر مردم خوابن گناه دارن ….
– مردم خوابن یا تو خوابت میاد ….
با خنده گفتم :
– حالا چه فرقی میکنه من یا همسایه ها …
– به همین خیال باش که ارمان بذاره تو. الان بخوابی ….
ارمان اشاره کرد که دیگه بس کنند …
رفتیم تو مهمون ها زود تر از ما رفتند تا خونه رو ببیند …. حالا کی این ها رو بیرون کنه …….
خدا رو شکر مامان خیلی زود محترمانه بیرونشون کرد ….
خودشونم دیگه زیاد نموندن و از همون دم در خداحافظی کردم دریا چشمک زد ….
– خوش بگذره خواهر جون …..
– کوفت ….
دانیال گریه میکرد میخواست بمونه پیشم فرزاد با خنده هی بهش میگفت :
– پسرم نمیشه بمونی که قیافه ای عمو ارمان روببین …..
در رو بستند شنلم رو باز کردم خیره شدم به تاب پشت سرم همون جایی که ارمان بهم اعتراف کرد دوست دارم ….
همون جایی که به قول خودش مقدمه رو انجام داده بود ….
– ساحل چرا نمیای بریم تو …..
لباسم رو زدم بالا که به زمین کشیده نشه ….
– اومدم ارمان ……
رفتیم تو وای چه خونه ای بود با اینکه خونه ی خودمون دوبلکس بود ولی اینجا مثل قصر میموند …. از این خونه هایی که هر دختری ارزوش رو داره…..
هر طرفش یه رنگ و لعابی داشت ….
دکوراسیونشم که دیگه نگو واقعا قشنگ بود …. 
– خوشت اومد عزیزم اگر از هر کدوم از وسیله ها یا مبل ها خوشت نمیاد بگو تا عوض کنم…..
– نه بابا مگه دیوانه ام همه ی وسایله ها خیلی عالیه ….
رفت تو اشپزخونه …. 
– من برم یه قهوه درست کنم تا شاید خواب از سر تو بپره ما بی مقدمه نمونیم …..
با خنده گفتم :
– ارمان میشه تلویزیون رو روشن کنم …
با اخم گفت :
– این چه حرفیه میزنی اخه این جا دیگه خونه ی تویه هر کاری دوست داری بکن ….
به ساعت نگاه کردم نزدیک های 2 بود …..
ارمان با دوتا قهوه اومد کنارم نشست ….
– بفرمایید خانم خوشگله ؟
– دستت درد نکنه میگم لباس های منو اوردی از خونه ؟
با شیطنت گفت :
– لباس میخوای چی کار کنی ؟؟؟؟؟؟
– ارمان لوس نشو بگو اوردی یا نه .؟ اصلا من کلی چیزی میخوام ….
– هم خودم برات کلی چیزی خریدم هم اینکه وسیله ها که اماده کردی بودی رو همه رو اوردم برات …..
– دستت درد نکنه راستی تو هنوز سوغاتی ها رو به من نشون ندی ها ؟
– فردا نشون میدم کار های مهم تر از سوغاتی داریم ….
جوابش رو ندادم …..تا شاید یادش بره ولی انگار دوست نداشت بحث رو عوض کنیم ….
– ارمان من برم بالا این لباس عروس رو در بیارم که شفته شدم ….
– برو گلم برات لباس گذاشتم روی تخت چیزی خواستی بهم بگو ….
از این که ان قدر به فکر بود غرق شادی شدم … ولی خونه به این بزرگی حتما چند تا اتاق خواب داره دیگه … من از کجا بدونم باید کدوم اتاق برم ….
– ارمان کدوم اتاق برم ؟
– چهار تا اتاق خواب بالاست برو اتاق که درش قهوه ای اون اتاق مشترکمونه ….
– باشه ؟
– تو برو منم الان میام قهوه ات هم که نخوری ؟
– میام میخورم ….
از پله ها رفتم بالا … وارد اتاقی شدم که خودش گفته بود …
یه اتاق کاملا رویایی یه تخت دو نفره ی خیلی خوشگل وسط اتاق بود چشم افتاد به لباس خوابی که ارمان گذاشته بود روی تخت ….
بی حیا این این چه لباس خوابیه که تو گذاشتی اگه هیچی نپوشم که سنگین ترم ….
یه لباس خواب بنفش کمرنگ که خیلی کوتاه بود از بالا هم که دیگه قربونش برم هیچ نداشت ….
کنار تخت یک قاب عکس خوشگل از من و خودش بود …
میز توالتم هم گوشه ای اتاق بود با رنگ و مدل تخت ست بود …
پر از لوازم ارایش و عطر های گرون قیمت بود …
رفتم جلو تر نگاهم افتاد به خودم واقعا خوشگل شده بودم دلم نمیخواست لباس عروسی رو از تنم در بیارم ….
در کمد رو باز کردم پر از لباس های مارک دار بود …. لباس های خودم رو گذاشته بود طبقه ی دوم خم شدم یه تاب و شلوارک صورتی دراوردم 
دستم رو دراز کردم زیپ لباس رو باز کنم که نشد هر چی تلاش کردم بی فایده بود ….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا : 8

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا