رمان سفر به دیار عشق
-
رمان زهرچشم پارت ۸۲
خودم را با همان توپ پر و بغض لعنتی به واحدم می.رسانم. گوشیام زنگ میخورد و من با دیدن اسم…
بیشتر بخوانید » -
رمان سفر به دیار عشق پارت آخر
م من چطوره؟ -بهترم آقایی سروش: خوشحالم… راستی؟ -هوم؟ سروش: خیلی خوشحال شدم دیدم بالاخره با طاهر مثه سابق رفتار…
بیشتر بخوانید » -
رمان سفر به دیار عشق پارت 28
رو از دستم میگیره و به گوشه ای پرت میکنه… بادکنکا رو کنار میزنه و جلوی پام زانو میزنه آروم…
بیشتر بخوانید » -
رمان سفر به دیار عشق پارت 27
زندگی کنم ترنم فقط اشک میریزه -وای خدا.. اینجوری اشک نریز ترنم.. من داغون میشم.. به خدا همش خواب بود……
بیشتر بخوانید » -
رمان سفر به دیار عشق پارت 26
بی ارزشه؟ -وقتی ترنم قرار نیست مادر بچم باشه کس دیگه ای هم مادر بچم نمیشه اشکان… من اگه بچه…
بیشتر بخوانید » -
رمان سفر به دیار عشق پارت 25
نفسش رو پر حرص بیرون میده نذار بیشتر از این دلم برنجه نجاتم بده از این شکنجه سروش: ببین ترنم…
بیشتر بخوانید » -
رمان سفر به دیار عشق پارت 24
داره بی انصافی میکنه اما ترس از دست دادن ترنم بهش این اجازه رو نمیده که عقب بکشه -تقصیر خودته…
بیشتر بخوانید » -
رمان سفر به دیار عشق پارت 23
ف میزنی برام جای سوال داره ترنم… برام واقعا جای سواله که چرا دست رد به سینه ام میزنی اشک…
بیشتر بخوانید » -
رمان سفر به دیار عشق پارت 22
نریمان: دقیقا… راستی اون روز من میام دنبالتا… دلم خیلی برات تنگ شده… این روزا سرم خیلی شلوغه واسه همین…
بیشتر بخوانید » -
رمان سفر به دیار عشق پارت 21
ت نداشتم.. تو برام همه چیز بودی و هستی ترنم… میفهمی چی میگم؟ تلخ میگم: شرمنده.. گیرایی من خیلی پایینه……
بیشتر بخوانید »