رمان
-
رمان ویدیا جلد دوم پارت 54
#ایران_تهران #شاهو با کمک ملیکا و بهراد وارد اتاق شد و روی تخت دراز کشید. تمام مدت تایم مرخصی…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 53
#ایران_تهران #پانیذ -از کجا میدونی من مخ داداشت و زدم؟ بن سان قهقه ی زد. -خیلی دیوثه؛ نکنه…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 99
دستپاچه لبخند بی جونی زدم که با تعجب گفت : _میشه بگید اینجا چه خبره ؟! موهامو…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 52
#ایران_تهران #پانیذ بعد از مسافتی مانی ماشین را کنار در بزرگ قهوه ی رنگ مزرعه نگه داشت . هم زمان…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 98
_نیما کجا زندونیت کرده ؟؟ جفت ابروهام با تعجب بالا پرید و به سختی لب زدم : _تو…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 97
_باز چه گَندی زدی نیما !! گَند ؟! داشت از چی حرف میزد ؟! اخمامو توی هم کشیدم و…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 51
#ایران_تهران #علیرام قلب پانیذ از اینهمه نزدیکی محکم در سینه اش می کوبید. با حرفی که علیرام زد…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 96
یکی از پرستارا با عجله به سمتم اومد _چی شده ؟! اشاره ای به آیناز بیهوش تو بغلم…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 50
#ایران_تهران #شاهو -کدوم برادری حاضره برادر خودش رو بکشه؟ تصادف بهرام هیچ ارتباطی به من و زندگی من نداره!…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 95
گیج چرخی دور خودم زدم باید راهی رو انتخاب میکردم و تا دیر نشده میرفتم پس بی اختیار بسم…
بیشتر بخوانید »