رمان
-
رمان رأسجنون پارت 110
با دست چشمش را مالش داد و با ضعفی که حالا بیشتر از قبل در تنش احساس میکرد خمیازهای…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 109
صدایش بیشتر از قبل لرزید: – خواهش میکنم! ترانه ناامید تنها لب زد: – فقط در رو قفل نکن…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 108
دست فرشته از حرکت ایستاد و چند ثانیهای طول کشید تا به خودش بیاید و به تنش تکانی بدهد…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 107
– دردم اینه که منِ آسیب دیده به درد زندگی تو نمیخورم…میفهمی چند ساله احساس کثیف بودن دارم؟ کیامهر…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 106
نگاهش به سمت دست مشت شدهی کیامهر چرخید و انگار دیگر توانی برای بالا گرفتن سرش نداشت. صدای مرد…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 105
دستهی کیفش را با حرص فشرد و متأسفانه این بند قرارداد را از یاد برده بود و از آن…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 104
اما او خسته بود و منطقش فقط یک چیز را اعلام میکرد؛ دیگر حال فکر کردن به احساساتش را…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 103
اصلا نشد که هیلا به خودش بنجنبد و جلویش را بگیرد. مشتش بیهیچ برنامهای به دهان فرزین خوش نشست…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 102
پس از بیرون آمدن، در ماشین را بست و نگاهش را به عقب چرخاند و راهی که طی کرده…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 101
– آره. – و تو از اول میدونستی و سکوت کردی…از همه آزار و اذیتاش خبر داشتی و سکوت…
بیشتر بخوانید »