رمان
-
رمان زهر تاوان پارت 9
دستمالی از کیفم بیرون می کشم و آهسته می گویم: -یعنی همه تقصیرا گردن منه؟ لبخند پهنی روی لبش…
بیشتر بخوانید » -
رمان زهر تاوان پارت 8
******************* آنچنان با دقت توصیه های دکتر را گوش می دهد و مرتب سوال می پرسد که هرکس نداند…
بیشتر بخوانید » -
رمان زهر تاوان پارت 7
-دستم را توی موهای خیسش فرو می برم و می گویم: -واست شیربرنج درست کردم…اینو بخور که بتونی دارو…
بیشتر بخوانید » -
رمان زهر تاوان پارت 6
-تا قبل از ازدواجت هر چی بگی حق با توئه…اما بعد از ازدواجت نه…درسته که من از ماهان خوشم…
بیشتر بخوانید » -
رمان زهر تاوان پارت 5
ابروی کیان به نشانه تمسخر بالا می رود و ماهان با خشم کلاس را ترک می کند…با عصبانیت انگشتم را…
بیشتر بخوانید » -
رمان زهر تاوان پارت 4
دلم می خواهد سر خودم را به آسفالت خیایبان بکوبم…آنقدر که از دست خودم شاکی و عصبانیم…شاکیم خدا…شاکیم از…
بیشتر بخوانید » -
رمان زهر تاوان پارت 3
لبخندی روی لبم می نشیند…محبت کردن ماهان از جنس دیگری ست…اما قشنگ است… با صدای سرفه اش بیدار می…
بیشتر بخوانید » -
رمان زهر تاوان پارت 2
هفده سالم است…. تنها در محوطه کوی قدم میزنم. چهار شب است کیان را ندیده ام.فقط تلفنی حالم را…
بیشتر بخوانید » -
رمان زهر تاوان پارت 1
به تصویر خودم در آینه خیره می شوم. موهای مواج هایلایت شده ام را که یک طرف صورتم ریخته…
بیشتر بخوانید »