رمان موژان من
-
رمان مُوژان من
نام : موژان من نویسنده : mehrsa-m خلاصه ی رمان داستان راجع به زندگی دختری به اسم مُوژان که عروسیش…
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت آخر
– به اینکه صبح چه احساسی داشتیم و الان چه احساسی داریم . – خوب ؟ چه احساسی داری ؟ …
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 16
هم از رفتارش متعجب شده بودم هم ذوق کرده بودم . لبخندی روی لبم نشوندم و از ماشین پیاده شدم…
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 15
– نخیر راست گفتم . حالا نوبت سوگند بود که بطری رو بچرخونه . این بار روی احسان و رادمهر…
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 14
– تحمل 4 تا حرف درست شنیدنم نداری . اون دوست داره دیوونه بفهم اینو . از جاش بلند شد…
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 13
یکی از پرستارا به رادمهر گفت : – کی بیدار شد ؟ – چند دقیقه ای میشه . یکی دیگه…
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 12
– میل خودته پس من میرم . یهو از حرفی که زدم پشیمون شدم . گفتم : – خوب بیا…
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 11
– ساعت چنده ؟ – 8 با شنیدن ساعت یهو چشمام و باز کردم و گفتم : – 8 ؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 10
– بریم لباس بخریم . – برای چی ؟ – چقدر سوال میپرسی . یکی از دوستام تولد گرفته من…
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 9
با خونسردی گفتم : – آره میرم یکم قدم بزنم توی خونه پوسیدم . – تا کی برمیگردی ؟ –…
بیشتر بخوانید »