رمان سنگ قلب مغرور
-
سنگ قلب مغرور پارت 13
با مظاهر رفتیم پیش حسان….. مظاهر صداش زد… آروم چشماشو باز کرد…. رنگش پریده بود…. اما بازهم سرحال بود…..همه چیزش…
بیشتر بخوانید » -
سنگ قلب مغرور پارت 12
اما مدام گرنبند بهم چشمک میزد.. خیلی دوست داشتم گردنبندو توی دستام بگیرم.. خیلی دوست داشتم پلاکش رو بوسه باران…
بیشتر بخوانید » -
سنگ قلب مغرور پارت 11
دلم نمیخواست بشینم…. انگار چیزی منو وادار میکرد که وسط بمونم… اما حرفای و نگاه های حوری جون نمیذاشت…
بیشتر بخوانید » -
سنگ قلب مغرور پارت 10
فضا برای نفس کشیدن نبود…. هر چقدر هم سعی میکردم که با نفس عمیق کشیدن آروم باشم نمی شد…. دستم…
بیشتر بخوانید » -
سنگ قلب مغرور پارت 9
اروم باش فقط به مهمونی فکر کن… آخ… مگه میشه؟………. چطوری ؟ ….. این خونه ی حسان فردادِ… خونه…
بیشتر بخوانید » -
سنگ قلب مغرور پارت 8
دچار افت فشار شده . بعد بهش یه سرم زدن… کلافه روی صندلی کنار تختش نشستم همه تنم چشم شد…
بیشتر بخوانید » -
سنگ قلب مغرور پارت 7
من میخ چشماش شدم… تمام اون قول و قرار هایی که توی اون ده روز با خودم بستم با…
بیشتر بخوانید » -
سنگ قلب مغرور پارت 6
وایستا ببینم تا جایی که یادمه صورتش صاف بود اما حالا این ته ریش های نا منظم چیه…. اصلا…
بیشتر بخوانید » -
سنگ قلب مغرور پارت 5
بدون هیچ حرفی … هیچ صدایی.. فقط با نگاهم می تونستم آرومش کنم… هیچ کلمه ای به ذهنم نمی رسید……
بیشتر بخوانید » -
سنگ قلب مغرور پارت 4
خدایا ببین منو… صدامو میشنوی…. نمیخوام عذاب الانمو پروانه بکشه… نمی خوام مثل من مهر بی کی روی پیشونیش…
بیشتر بخوانید »