فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس
رمان طلا

رمان طلا پارت 132

5
(2)

 

 

 

لیوان آب‌قند اولین چیزی بود که از صبح تا حالا خوردم.

 

+ تهدیدت می‌کنه؟

 

بی‌حواس پرسیدم.

 

– کی؟

 

+ همین که دیروز اینجا الم‌شنگه به پا کرد

 

– نه

 

+ برو پیش پلیس دخترم منم میام شهادت میدم

 

-نه اونجوری نیست

 

+ازش میترسی؟ دوروزه دستگیرش می‌کنن

 

وای خدا این بحث داشت به کجا می‌رسید.

 

– نه مش صفر اون بنده خدا اصن کاری به من نداره… شما گفتی گوشی منو از اتاق برداشتی؟

 

از روی صندلی بلند شد و از کمد کیفم را بیرون آورد و به سمتم گرفت .

 

+اینم از کیفت ،گوشیتم تو کیفته

 

کیف را گرفتم و از جا بلند شدم.

 

– دستت درد نکنه مشتی هم واسه هم کیف

 

 

 

 

+ وظیفه اس… اما به یاد نره بهت چی گفتم هر وقت خواستی بری پیش پلیس ،روی منم حساب کن

 

-باشه ممنونم

 

بیرون آمدم سریع تلفن را از کیف بیرون کشیدم و شماره‌ی جواد را گرفتم با اولین بوق جواب داد.

 

+الو طلا خانوم؟معلومه شما کجایید؟

 

با شنیدن صدا و لحن طلبکارش آمپر چسباندم.

 

مهم نبود وسط خیابان ایستادم و مردم در رفت و آمد بودند صدایم را بالا بردم.

 

-من کجام؟ خودتون کدوم گوری هستین از صبح؟ داریوش کجاس چرا هرچی زنگ می‌زنم گوشیشو برنمی‌داره

 

+شما الان دقیقاً کجایی تا بیام دنبالتون

 

– جواب‌ منو بده میگم داریوش کجاست

 

+خواهشا بگین کجایین

 

-می‌گم داریوش کجاست

 

+ آقا رفتن مسافرت

 

– چی؟

 

نفسم بالا نمی‌آمد از شنیدن این حرف.

 

 

 

 

زانوهایم خالی کرد روی جدول کنار خیابون نشستم

 

+یه مسافرت کاری برای آقا پیش اومد مجبور شد بره

 

– یعنی چی مسافرت کاری؟

 

+ مسافرت کاری دیگه

 

-چرا تلفنشو جواب نمی‌ده

 

+ نمی‌دونم حتما نمی تونه

 

-کی رفته ؟

 

+امروز صبح… لطفاً بگین کجایین تا بیام دنبالتون آقا هزار بار تاکید کرده نزارم تنها جایی برین

 

بی رمق جوابش را دادم.

 

– جلوی درمونگام

 

رفته بود مسافرت؟!! مسافرت کاری…

 

مرا تنها گذاشته بود و بدون هیچ خبری رفته بود مسافرت .

 

حسی که در آن لحظه داشتم بی‌ارزشیِ مطلق بود.

 

ازمن سوءاستفاده کرده بود و بعد مرا نادیده گرفته بود داشتم دیوانه می‌شدم .

 

روی لبه های جدول تا زمانی که جواد برسد نشستم.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا : 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

‫10 دیدگاه ها

  1. سلام فاطی سپیدم تو رمان دونی
    چرا رمان وان و رمان دونی برام نمیاد
    همش مینویسه دسترسی ب این سایت امکان پذیر نیس
    مشکل از گوشی نیس چون با یه گوشی دیگه هم امتحان کردم
    نتم هم خوبه چون رمان من برام میاد و کلی سایت های دیگه..
    اها اینو یادم رفت ب بچه ها بگو رگ شون رو نزنن تا مشکلم حل بشه بیام یه وقت نرن از دوری من خودکشی کنن😂😐

      1. والا من همیشه خدا کش مرورگرم ماک پاک مثل کف دست کردم نمیشه..یادته میگفتم رمان دونی و رمان وان برام میاد ولی مد وان و رمان من برام نمیاد حالا برعکس شده😐

        1. آره این چن روز نتا ضعیفه برا خیلیا اینجوره برا منم میشه ولی خیلی میرمو میام تا اخرش سایت باز میشه برام

          1. اها باشه..هر کی خواست خودکشی کنه بزار بکنه ب جز نفس و نوا و امیرعلی و ساحل😂حاج علی ن اون یکی دختر کش😂
            از طرف من ب ندا بگو سپی گفت تا وقتی نی نی نیاری من نمیام😂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا