رمان حرارت تنت
-
رمان حرارت تنت پارت 42
اگه راه بده خورد میکنم گردن موسوی رو … منشی شرکته! نمی فهمه اعتیادم از اون وخیماس که درمونش…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 41
از جا بلند میشم و میگم : من .. ینی ما … دستش رو بلند میکنه و سیلی محکمی به…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 40
لبخند بی جونی میزنم : خوبم … پاشو عزیزم … پاشو آماده شو باید بریم آمپولت رو بزنی … لبم…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 39
به حالت زاری می گه : نهان توضیح میدم عزیزم … آروم باش …تو .. تو فقط از خونه ی…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 38
مسیح با پرخاش سوئیچ رو سمتش می گیره : بپر موتور ماشین رو داغ کن که اگه یه مو از…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 37
می خنده و با یه حرکت بلند میشه … تموم تنم تیر میکشه از درد دلم ! … منو بغلش…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 36
لبم رو انقدر دندون گرفتم که بی حس میشه … اشکام راه می گیره … بی صدا اشک میریزم…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 35
دستم رو روی دستش که روی دنده س می ذارم و میگم : چهره ی جذاب یه فیتنس کار فوق…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 34
صدای کسری از پشت سرم میاد : خدا به خیر کنه … مسیح مچ دستم رو میگیره و منو سمت…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 33
داخل آشپزخونه میاد و میگه : فکر میکردم اهورا زودتر دست به کار شده باشه ! وا میرم ……
بیشتر بخوانید »