رمان رأسجنون
-
رمان رأسجنون پارت 82
اخمهایش را درهم کشید و خودش را از لپ تاب دور کرده رو به پویا لب باز کرد: –…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 81
هیلا به سرعت چشم گرد کرد و آنقدر از حرف میعاد هول زده شد که تا خواست لب باز…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 80
گویا یک جور خاصی برای این مرد دل میداد و آیا دل هم میگرفت؟ اصلا این را نمیدانست اما…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 79
با شنیدن صدایی چشم گرد کرد و سریع به سمت عقب چرخید و با دیدن دو مردی که یکی…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 78
صورت درهم برد و فحش زیرلبی نثار ترانه کرد: – بمیر با این حرفات…من مگه مسخره توام؟ گاز مسخرهای…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 77
لبی بهم فشرد و با جلوگیری از خندهای که میرفت تا به قهقه تبدیل شود به میان حرفش پرید:…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 76
قطعا اگر تارا جلویش ایستاده بود این مشت را حرام سر و صورتش میکرد! یک حسادت زنانه چه اتفاقاتی…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 75
غری زد: – گیر چه آدمایی افتادم من! خندهای کرد و چشمکی به سمتش روانه کرد: – همچین خودتم…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 74
– میگما تو از این عادتا نداشتی چند روز اینجا اتراق کنی! سیب در دستش را محکم به سمتش…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 73
به سختی خودش را از آن اتاق به بیرون پرت کرد و بعد از بستن در نگاهش به نگاه…
بیشتر بخوانید »