رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم
-
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 71
برای اینکه آرومش کنم با لحن آروم بخشی کنار گوشش لب زدم : _اندازه کل دنیا دوستت دارم…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 70
همه داشتن ریز ریز میخندیدن و زیر چشمی نگاش میکردن ، عصبی نگاهش رو به اطراف چرخوند و…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 69
_به چیزی که لایقش بود رسید ناباور پلکی زد _یعنی چی ؟؟ _صبح زود دادم گرفتنش و الانم…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 68
روی تخت کنارش نشستم و درحالیکه به آرومی صداش میزدم گفتم : _ببخشید نباید سرت دا….. توی حرفم پرید…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 67
یکدفعه کم کم اتفاقایی که برام افتاده بود جلوی چشمام جون گرفت و درحالیکه اشک به چشمام مینشست…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 66
ناباور لب زدم : _خیلی زیباست !! _نه به زیبایی تو با این حرفش به سختی نگاه از…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 65
بالای سرش ایستادم و کلافه گفتم : _اگه نمیخوای بگی چی شده پس پاشو برو !! دستی به…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 64
مامان که معلوم بود از حرفای من شوکه شده موهاش پشت گوشش زد و عصبی گفت : _کی…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 63
پوزخندی گوشه لبم نشست هه ….ببین این داره از کجا داره میسوزه !! فنجون توی دستمو محکم روی میز…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 62
هه پس خوشحالی ؟؟ کور خوندی بزارم راحت از دستم در بری دنبالش راه افتادم و تغیبش کردم…
بیشتر بخوانید »