رمان آنلاین معشوقهی فراری استاد در وبسایت رمان وان https://roman-one.xyz
Read More »رمان گرداب
برای خواندن این رمان به سایت زیر مراجعه کنید… romantak.ir و رمان سایه در این آدرس…. …BLACK ROMAN…
Read More »رمان دانشجوی شیطون بلا
امروز اولین روز رفتنم به دانشگاه بود و به شدت استرس داشتم ، هیچ کس رو توی لندن نداشتم و تک و تنها نمیدونستم چیکار کنم ! هرچند پدر من رو مستقل بار آورده بود ولی همیشه عقایدش رو به من تحمیل میکرد ! آخه مگه دانشگاهای کشور …
Read More »رمان مرگنواز
رمان مرگنواز نویسنده : زینب ایلخانی فصل اول افروز: اجراى بى نظير امشبش، اين باران خيابان “كرنتنر اشتراسه” امشبِ وين را براى من بهترين شب سال رقم خواهند زد… قرارمان بعد اجرا كنار كليساى سنت استفان بود…. اكثرا همينجا قرار ميگذاشتيم… اين كليسا نماد آزادى است، ميگفت …
Read More »رمان آب و آیینه
برای خواندن این رمان به آدرس زیر مراجعه کنید http://phoniix.mihanblog.com و رمان نبض و رییس کارمند مغرور در این آدرس… …MAHROMAN…
Read More »رمان استاد خاص من
رمان استاد خاص من نویسنده: محیا داودی ژانر : عاشقانه / طنز پراید قشنگم و توی پارکینگ دانشگاه پارک کردم و خواستم از ماشین پیاده شم. بازم دیرم شده بود! اصلا مگه ممکن بود یه روز من کلاس داشته باشم و به موقع برسم؟! استغفرالله! غرق همین …
Read More »رمان استاد خاص من پارت ۱
پرايد قشنگم و توي پاركينگ دانشگاه پارك كردم و خواستم از ماشين پياده شم. بازم ديرم شده بود! اصلا مگه ممكن بود يه روز من كلاس داشته باشم و به موقع برسم؟! استغفرالله! غرق همين افكارم بودم كه پاي راستم پيچ خورد و صداي خورد شدنش رو به …
Read More »رمان قصاص
رمان قصاص نویسنده : سارا گل خلاصه: شاید برای همه پیش اومده باشه که میون روزمرگی ها ، جایی بین مشکلات کوچک و بزرگ اتفاقی رخ بده که حتی فکرش رو هم نمی کردی. یا خوب ، یا بد ! اتفاق خوب در آینده میشه یه خاطره ی …
Read More »رمان بوی عشق
رمان بوی عشق نویسنده : سارا کزازی ژانر : عاشقانه هیجانی همراه با صدای خود نویسنده #پارت اول -مشترک مورد نظر خاموش میباشد؛لطفا… اه؛یعنی کجا میتونه رفته باشه؟!: +رزا بیا ناهار. -مامان میل ندارم. +یعنی چی میل نداری؟دیروز نه ناهار خوردی نه شام . امروزم صبحانه …
Read More »رمان من یک بازنده نیستم
رمان من یک بازنده نیستم ژانر : عاشقانه دامن بلند مشکی رنگش را بالا گرفت و وارد مرغدانی شد. هنور هم تصویر رودرویش با فردین در سرش بود. مردیکه ی لعنتی! با آن چشمان لعنتی تر از خودش! روی چهارپایه کوچک و چوبی نشست و خیره ی مرغ تپلی …
Read More »