ماه: مهر ۱۳۹۹
-
رمان
رمان ویدیا جلد دوم پارت 27
#ایران_تهران #علیرام با باز شدن در سالن و ورود پانیذ و خانواده اش علیرام به پانیذ که پشت دسته…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 54
آنچنان یکدفعه ای به طرف خودش کشیده بودم که وحشت زدن جیغ بلندی کشیدم که عصبی کنار…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب
رمان غرقاب پارت آخر
مهری که از قلب تغذیه می شد، تمام نمی شد. به خدا قسم که نمی شد. ************************************ ************************************ *** تاکسی…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب
رمان غرقاب پارت 71
بهشون گفتم کباب تورو آب دار تر بردارن عزیزم. شاهرخ خان لبخندی زد و من، با شوق تماشایشان کردم.…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 53
_دوست دخترم شو !! چی ؟! دوست دخترش بشم ؟! با چشمای گرد شده نگاش کردم باورم نمیشد…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب
رمان غرقاب پارت 70
کار خاصی نبود، فقط خیلی وقت بود که این مورد فوبیای شدید رو ندیده بودم. مخصوصا توی این سن. من…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم
رمان ویدیا جلد دوم پارت 26
#ایران_تهران #علیرام علیرام پشت فرمان نشست. بن سان با بقیه خداحافظی کرد و روی صندلی کنار علیرام قرار گرفت.…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 69
سرم توی آغوشش بود، توی آغوش مردی که به خاطر صلاح حال دیگران، به خاطر اشتباهش و اشتباهم… از او…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 52
_اینجا چه خبرهههههههههه !!! به عقب برگشتم با دیدن امیرعلی که با سروضعی آشفته توی قاب در ایستاده…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 51
با صورتی از خشم سرخ شده به سمتم برگشت و با صدای که از زور حرص و عصبانیت…
بیشتر بخوانید »