ماه: مرداد ۱۳۹۷
-
پارت 9 رمان باغ سیب
« نه … اتفاقا می خواستم با هاتون صحبت کنم ….» مهناز لبخندی روی لبهایش نشاند و خوشی را هم…
بیشتر بخوانید » -
پارت 8 رمان باغ سیب
« خانواده ی ما شهرستان زندگی می کنن و ما این جا کسی رو نداریم صبح می ریم بیرون و…
بیشتر بخوانید » -
پارت 7 رمان باغ سیب
گیج و منگ بودن برای حالی که داشت کم بود ….! خم شد تا صندلی را بردارد و در همان…
بیشتر بخوانید » -
پارت 6 رمان باغ سیب
از وقتی درسم تموم شده فرصت بیشتری دارم تا کتاب بخونم و روزهای کش دار تابستون فرصت مناسبیه برای گشت…
بیشتر بخوانید » -
پارت 5 رمان باغ سیب
لحن سرد و خشک و بدون انعطاف مرد پیش رویش اضطراب را تا حلقش بالا آورد و طعم گس و…
بیشتر بخوانید » -
پارت 4 رمان باغ سیب
آب دهانش را فرو داد و رمانش را به نرمی روی میز گذاشت و قدمی از میز فاصله گرفت و…
بیشتر بخوانید » -
پارت 3 رمان باغ سیب
و هر دم که به یاد پنج صفحه جریمه اش می افتاد کله اش به جوش می آمد و صدای…
بیشتر بخوانید » -
پارت 2 رمان باغ سیب
گیسو پشیمان از اینکه ناخواسته مادرش را آزرده خاطر کرده است همانطور که که انگشتانش را در هم تاب میداد…
بیشتر بخوانید » -
پارت 1 رمان باغ سیب
باغ سیب افسون امینیان ✔, [۱۲.۰۷.۱۶ ۲۲:۳۱] ” فصل اول “ زندگی همه ی آدمها از زمانی آغاز می شود…
بیشتر بخوانید » -
پارت آخر جلد دوم اسطوره
لرزیدم…تمام تنم می لرزید. -آخه خدا…نسل دایناسورا رو منقرض کردی که به جاشون آدم بیاری؟حیف نبود؟ زندایی جیغ کشید. -نه..نریزین…خاک…
بیشتر بخوانید »