ماه: مرداد ۱۳۹۷
-
پارت 19 رمان باغ سیب
برای به دست آوردن گیسو باید از هفت خوان رستم رد می شد و کفش آهنی به پا می کرد…
بیشتر بخوانید » -
پارت 18 رمان باغ سیب
« ماشالله ، هزار ماشالله ….. خانوم دکتر چقدر توی این کت و شلوار ملوس شدی ، شال شیری رنگ…
بیشتر بخوانید » -
پارت 17 رمان باغ سیب
مهرانگیز خانوم چتر آبی رنگش را که خیس بود را قدری تکان داد ،آب از روی تن صاف چتر شُره…
بیشتر بخوانید » -
پارت 16 رمان باغ سیب
باغ سیب افسون امینیان ✔, [۱۸.۱۱.۱۶ ۰۳:۴۹] نگاه سرگرد مثل خنجر تیز و برنده بود و او در مسخره ترین…
بیشتر بخوانید » -
پارت 15 رمان باغ سیب
بوی نان تازه ، پنیر لیقوان و کمی گردو کنارش ، صدای قل قل کتری روی گاز و قوری بلوری…
بیشتر بخوانید » -
پارت 14 رمان باغ سیب
گیسو موهای خیسش را که چیک چیک ازآن آب می چکید، پس زد و روی شانه ی چپش جمع کرد…
بیشتر بخوانید » -
پارت 13 رمان باغ سیب
« حالا من برات یک دو سه می کنم …. اول ، این تخم لَق رو خواهر عزیر و گرام…
بیشتر بخوانید » -
پارت 12 رمان باغ سیب
گیسو دلش در دست اندازی شیرینی بالا و پایین شدو اولین لبخند روز روی لبش متولد….! دلش می خواست می…
بیشتر بخوانید » -
پارت 11 رمان باغ سیب
« من اشتباه کردم ……از بی راهه می خواستم به همه چیز برسم …. حاضرم برای جبران کارهام هر کاری…
بیشتر بخوانید » -
پارت 10 رمان باغ سیب
سپس پَر پرده را رها کرد و سبک بال مثل گل قاصدکی در باد چرخی زد .. امروز دلش می…
بیشتر بخوانید »