رمان هزار چم
#هزار_چم
#زینب_ایلخانى
تاریخ، همیشه بى رحم بوده است…
همیشه تلخ…
همیشه قاتل…
از چنگیز ها و اسکندر ها می گوید؛
از قتل عام بشریت؛
از جنگ ها، از مرگ، از بى عدالتى…
از بذل و بخشش خاک سرزمین ها…
از جنایات بر سر تاج و تخت….
تاریخ مگر چند کوروش،
امیر کبیر،
کریم خان،
دارد؟!
مگر چند کشیش فداکار چون ولنتیاین دارد؟!
براى همین از زنگ تاریخ متنفر بودم…
اما چند سالى است گیر کرده ام زیر سنگینى کتاب قطور تاریخ زندگى ام…
میان برگ هاى کتاب تاریخ، خشکم کردند…
فصل هایش…
آه فصل هایش!
فصل هاى این کتاب، تکرار مهر و آبان و آذر بود….
فروردینش هیچ وقت نرسید…
زرد بود…
برف هم نداشت…
نه اشتباه نکنید!
از مهر و آبان و آذر هاى آن سال ها نمیگویم.
از پاییزى که شما میشناسید؛ نمیگویم…
درست مثل همین پاییز هاى جدید الوقوع!
همین ها که نه باران دارد؛
نه اسمش هوای دو نفره است!
پاییز انفرادى…
پاییزش لعنتی تر از هر پاییزى است…
برگ هایش طلایی نمیشوند، زرد میشوند.
میسوزند؛
خشک میشوند؛
و بعد رفتگر یک مشت لاشه برگ،
لاشه زندگى؛
جمع میکند و میریزد داخل همین سطل های بزرگ و کریه سیاه سر هر کوچه…
بعد لاشه برگ ها بین استخوان مرغ و ماهی و گاه پوشک کثیف یک بچه، میگندند!
سمی میشوند!
اصلا شاید این آلاینده هاى پاییز های جدید، زیر سر همین برگ هاى گندیده باشد!
پاییزى که دود دارد…
خورشیدش از تابستانش لجوج تر میتابد اما…
اما آه…
آه از سوز پدر کش هواى بی باران و خشکش،
که چنان به پوستت میتازد که حس کنى باید برگ شوی؛
زرد شودی؛
بسوزی؛
بگندی؛
بگندی و بعد…
بعد انتقامت را از همه مردم شهر بگیرى…
اما شاید یک قطره از آن پاییزهاى خوش،
هنوز آنجا مانده باشد…
آنجا در یکی از پیچ ها،
قدری عطر تو، با رنگ طلایی پاییز، باید پیدا شود.
باید…
راننده از ماشینش پیاده شده است و فریاد میکشد.
_ چالوس!
چالوس!
آقا چالوس؟
خانم چالوس؟
چند لحظه نگاهش میکنم.
انگار هنوز خودم هم باورم نشده است چه تصمیمى گرفته ام!
مرد بار دیگر میپرسد.
_ آبجى چالوس؟؟
آبجى؟!
بغض میکنم.
این روزها منتظرم کسى حرفی بزند…
عطری شبیهش پیدا شود…
یا حتی از کوچه ای رد شوم و از خانه ای بوی قرمه سبزى بیاید و من بغض کنم و اشک بریزم…
این غذاى مورد علاقه اوست…
این جمله اوست…
این عطر اوست…
این اوست!
آن اوست!
خدایا یک “او”
همه زندگی ام بود، یک دو حرفى ساده…
عادت داشت با هر زن نامحرمى که همکلام میشد، آبجى خطابش کند.
اما هیچ وقت هیچ وقت به من آبجى نگفت.
اوایل ریحانه خانوم بودم و بعد تر ها
ریحان گلى اش شدم…
با همان بغض سمج و گلوگیر، از راننده میپرسم
_ آقا میشه مسافر دیگه اى نزنی؟
راننده سرى تکام میدهد.
_ کرایه ات میره بالاها!
جلو میروم. در ماشین را باز میکنم.
_ عیب نداره
راننده هنوز مردد است.
_ کجا پیاده میشی؟
_ هزار چَم
خدا میداند با گفتنش چه طور بغضم سر باز میکند و من براى اینکه راننده اشکهایم را نبیند سریع سوار میشوم و در را میبندم….
راننده که سوار میشود، قبل از بستن در، “یاعلى” میگوید.
بی اختیار سرم را بالا می آورم.
صدایش در سرم که نه، در جانم میپیچد و من به دنبال خودش در این فضای چند وجبی ماشین میگردم.
اما جز من و راننده، کسى اینجا نیست…
کسی نیست به رسم خداحافظ، دستش را که همیشه تسبیح کهربایش میان فاصله انگشت هایش جا خوش کرده را به پیشانی اش بزند و نام مولایش را صدا بزند…
کسی نیست که علی علی قسمش باشد…
به درخواست نویسنده همه پارت های رمان هزارچم برداشته شد
برای خوندن ادامه رمان به کانال خانم ایلخانی مراجع کنید ادرس کانال در کانال زیر گذاشته شده
باسلام وعرض احترام .رمانهای خانم ایلخانی عالی است وقلمشون قوی من همه ی رمان هاشون را خوندم. واقعا خسته نباشید.میشه لطف کنید بگید قسمت دوم هزار چم چه موقع اماده میشه.
واقعا متاسفم برا ایلخانی
من ی انتقاد کردم منو بلاک کردن
شعور ی نویسند همین باشه دیگه وای ب حال ما
هر نویسنده ای درجه اول باید انتقاد پذیر باشه تمام نظرات مخاطبین در نظر بگیره ن اینکه انتقاد کنی سریع بلاکت کن واقعا برای زینب ایلخانی متاسفم این اخلاق زشتو دارند
دوستای عشق رمان سلام من چند وقته صفحه اینستاگرام خانم نویسنده رو دنبال میکنم جواب همه سوالهای شما اونجاست مثلا توی یک پست از همسرشون تشکر کردن بابت قول چاپ کتابشون دیگه بقیشو خودتون ببینید و قضاوت کنید
من که نه دیگه به کانالش میرم نه به این آدرس شما
خیلی کار بدی میکنید که برای خودتون بازارفروش اینجوری پیدا میکنید از اول شروع رمان گفتید تا اخر رمان را دراین کانال میذارید.واقعا مسخره اید.
میتونید از کانال خودشون پیگیر باشین
منم خودمم ناراحتم نزاشتن که اینجا بزارم
من که نه دیگه به کانالش میرم نه به این آدرس شما
سلام لطفا آدرس کانال خانم ایلخانی بزارید
ادرس کانال تو کانال رمان من گذاشته شده
دستتون درد نکنه مخصوصا دست خانم ایلخانی از کنجکاوی بمیرم هم کتابشو نمی خرم این نامردیه که رمانو نصفه کاره گذاشت. امیدوارم راه بهتری برای بازاریابی رمانهاشون پیدا کنند
ادامه رمانو برید از تو کانالشون بخونید
یعنی چی رمان رو برداشتید؟! پس ما الان بقیه ش رو چطوری بخونیم؟ علت این درخواست خانم ایلخانی چیه؟!
ادامه رمانو برید از تو کانالشون بخونید
درود بر شما
من بعد از مدتهای زیادی دوباره شروع به کتابخونی کردم
اما متاسفانه کتابهایی که در حال خوندنشونم هر روز تعدادش بیشتر میشه اما به جایی رسیدم که روزی یک پارت که توی کانال تلگرام گذاشته میشه حتی داستان رو گم میکنم که این الان کدوم بوده!!!
متاسفانه ایران هم نیستم که بخوام رمان ها رو خریداری کنم و بخونم که تموم شه!
اونقدرررررر که تبلیغات تکراااااری تو کانالها میزارن روزی هزار بار مجبورم باز کنم و ببندم که نکنه نویسنده محبت کرده باشه و پارتی رو گذاشته باشه که من نخونده باشم !!!!
شما هم که توی سایت نصفه نیمه میزارین و همش باید پلک بزنیم ببینیم پارت جدید آپدیت شده یا خیر ! بنظرم با این کار یه عده از خواننده هاتون بیخیال کتابخوندن میشن و یا یه عده ای عطایش را به لقایش میبخشند و در نهایت خوش بینی از گروها لفت میدند ! … لطفا با یه برنامه ریزی سعی کنید هر هفته یک کتاب رو بزارید و تمومش کنید و تا تموم نشد کتاب بعدی رو شروع نکنید .
ممنونم از زحماتتون
سلام
فقط چهار تا از رمان هامون انلاینه بقیه رمان ها تا پارت اخر گذاشته شده
سلام
ببخشید که اینطور میگم
اما واقعا این چه وضعشه که به موقع پارت هارو نمیذارید…
کاری می کنید که خواننده از شروع یه رمان پشیمون بشه و احساس توهین بکنه…خب از اول رایگان قرار ندین و بذارید چاپ بشه تا خواننده هممعلق رو هوا نمونه…خانم نویسنده این کارا تو مرام حاج امیر داستانتون نیس والا!
اینطوری خواننده هاتون رو از دست میدین خانم ایلخانی و ادمین سایت…
دوست عزیز سلآم پارت های جدید رو خانم ایلخانی به موقع توی کانال قرار میده حالا چرا ادمین سایت دیر میزاره رو نمیدونم
سلام چرا پارت 52 رو نمیزارید؟
هر وقت بیاد میزارم
ببخشید من از کجا میتونم رمان مرگ نواز رو گیر بیارم هرچه تو گوگل سرچ میکنم نیست
این رمان درحال چاپه هیجا نمیتونید پیدا کنید
با سلام. پارت ۵۰ در بین همه پارتها رکوردشکنی کرد. کل داستان که در قبرستان گذشت و خواندن آن لطفی نداشت در انتها هم بعد هر خط کوتاه سه خط خالی بود و دوباره یک جمله کوتاه و دوباره سه خط جای خالی
چرا رمان آخرین سرو و آنقدر دیر به دیر می ذارین خانم ایلخانی تو کانالشون خیلی جلوترن??!!
میخوام هر روز پارت باشه چون بهشون برسیم باید منتظر پارت باشیم تا بیاد
لینک کانالشون رو میفرستین لطفا؟
تو گوگل جستجو کنید براتون میاره
سلام و عرض ادب
عزیز دل ممنون که زحمت میکشید و رمان را برایمان اینجا میگذارید. سوالی دارم محضر شریفتان . رمان را از کدام انتشارات میتوانم خریداری کنم ؟ ممنون میشوم از جوابگویی
سلام
این رمان زیرچاپ نرفته وهیچ انتشارتی نداره خانم ایلخانی همینجور رایگان برا خواندن گذاشته
سلام ، پس پارت 51 چی شد؟ امروز نمیزارینش داخل سایت؟ با تشکر.
متاسفانه نویسنده امشب چیزی نزاشت ببینم فردا میزاره یانه
سلام ، قسمت 51 رو دقیقا کی داخل سایت میزارین؟
فردا گذاشته میشه
اوکی خیلی ممنون
سلام.خیلی ممنونم از خانوم ایلخانی بخاطر قلم فوق الاده زیباشون..
رمان محشری شده
پس کی میزارین پارت49 و سه روز گذشته
هر وقت پارت جدید بیاد میزارم
سلام ممنون از خانم ایلخانی بابت این رمان زیبا، درسته رمان خوبیه ولی یه جاهاش حوصله ادمو سر میبره رمان همش به تعریف حکایت، آهنگ میگذره،مثلا چن روز منتظر یه پارت میمونیم هم اینکه خیلی کم میزارین هم اینکه مثلا دیدی اون پارت به تعریف یه چیزی گذشت که باعث میشه حوصلهم سر بره بازم ممنون
لطفا رمان مرگ نواز و هم بذارین مرسی
فک کنم این رمان در حال چاپ هست نمیشه تو سایت گذاشت
واقعا رمان هزار چم حرف نداره
احسنت ب خانوم نویسنده نگارشتون فوق العاده س
واقعا لذت بردم از خوندن این رمان.
شما لیاقت بهترینها رو دارین.
از ادمین محترم بخاطر گذاشتن این رمان متشکرم
مرسی از نظرتون
پس کی می ذارین پارت ۴۸ و سه روز شد؟؟؟
هر وقت پارت جدید بیاد
این رمان تموم نشده که به صورت کامل نمی ذاری؟؟دیگه به جاهای حساسش رسیدیم انتظار سخت شده
نه هنوز کامل نشده در حال نوشته شدنه
تورم خدا ج بدین پس بقیه کووووووو ما منتظریم؟!!
پارت جدید گذاشته شد
پس بقیهشون کی می ذارین ؟؟لطفا جواب بدین
من رمان رو خریدم ولی حدود 0.6 مگابایتش دانلود نشو و اصلا باز نمیشه میشه لطفا بگید چرااااااااا؟
شما از یه سایت دیگه خریداری کردید
سایت ما اصلا قسمت فروش نداره
سلام لطفا لینک کانال رمان رو قرار بدید ممنون
اگ میشه پارتاشو زود ب زود بزارین..یا لااقل 2.3تا پارتشو باهم بزارین!اینطوری خیلی بی مزه است ادم فراموش میکنه!ممنون
خانم ایلخانی سلام قلم قشنگی دارید ولی این رمان بسیار به عابر بی سایه نزدیکه واین که ذکر کنید رمان نصفه هست مسلما از اول شروع نمیکردم به خوندنش ممنون
سلام خانم ایلخانی قبلا براتون نوشتم که قلم بسیار زیبایی در داستان هزار چم دارید ولی چیزی که شور و هیجان داستان را کاملا از بین میبرد همین تاخیر زیاد در گذاشتن پارتها میباشد. قطعا تایپ یک پارت بیش از یکساعت زمان نمیبرد اما هفته ها طول میکشد تا یک پارت گذاشته شود. من خودم وقتی داستان را شروع به خواندن کردم ۳۷ پارت آن موجود بود و طوری مجذوب قلم شما شدم که با اینکه شاغل هستم اما تا نیمه شب جهت خواندن داستان بیدار میماندم اما الان چون خیلی طول میکشه تا پارت جدید بگذارید راستش از داستان دور شدم و دیگه اون هیجان رو برام نداره شاید بهتر باشه یا هر روز پارت حدید گذاشته شود و یا پس از اتمام داستان به یکباره قرار داده شود در هر صورت روش کنونی برای داستان بار منفی دارد
با خانم پریناز هم نظرم
سلام.خانم ایلخانی قلم بسیار زیبایی دارند.من نکات مثبت و منفی داستان ایشون رو از دیدگاه خودم مینویسم. نکته مثبت و آموزشی داستان هزار چم در مورد خانواده های بسیار بسته و قدیمی است که بسیار زیبا توصیف میکند که دختران این خانواده ها چگونه با شنیدن فقط یک کلمه عاشقانه انتخاب های نادرست میکنند فقط چون پدرهای بسیار خشکی داشتند. و اما نکته منفی داستان هزار چم شخصیت تمام عیار حاج امیر است چنین شخصیتی فقط میتواند در افسانه ها یافت شود یا یک ابر انسان باشد اما در بین انسانها هرگز چنین آدمی وجود ندارد. ونکته دیگر اینکه چطور یک شخصیت عاری از اشتباه و کاملا منطقی حاج امیر فقط در یک مسافت شمال تا تهران عاشق و دلباخته دختری میشود که تنها دو جمله با اون سخن گفته. کاش در داستان تعداد مراودات حاج امیر و ریحانه بیشتر میشد تا بشود عاشقی را توجیه کرد وگرنه از حاج امیر فرازمینی چنین عشق عجولانه ای بعید به نظر میرسد
سلام پریناز عزیزم با نکات مثبت موافقم ولی با نکات منفی نه چون همسرمن هم مثل حاج امیر مرد مردت هاست
خیلی چیز ها ازش یاد گرفتم و راهمو بهم نشون داد و دیدم به مردها خیلی عوض شد امیدوارم همه زن ها و مرد ها واسه هم بهترین ها باشن و همچنین همیشه و تا ابد ارزوی سلامتی واسه مرد خودم و دارم
ممنونم
چرا تا ۳۷ بیشتر نیست؟
چون در حال تایپه هنوز کامل نشده
سلام
من رمان هزار چم رو از این سایت خریدم
متاسفانه نصفه بود و قسمت پشتیبانی سایت تا الان جوابی بمن نداده واقعا جای تاسف داره کلاهبرداری آشکار
سایت ما که اصلا قسمت فروش نداره
لطفا دقت کنید ببینید از کدوم سایت خریداری کردید ما هیچ کدوم از رمان ها رو برا فروش نزاشتیم
سلام.لطفا اگر قراره خانم ایلخانی مثه خانم پور اصفهانی رمان نصفه بزارن سایت و بعد بگن رمان چاپ شده برین بخرین بقیشو بخونین بهمون اطلاع بدین.چون ممکنه دسترسی به کتاب چاپ شده نداشته باشیم و اینطور ذهنمون درگیر میمونه که داستان چی میشه.خواهشا روراست باشین.آیا رمان تا اخرین پارت در سایت قرار میگیره؟؟؟؟
بله تا پارت اخر قرار میگیره
سلام چرا از پارت سی و دوم به بعد هزارچم رونمیذارید قبلا بود الان نیست ?
پارت ها از اول گذاشته شده برا همین کم شده پارت ها
من این رمان رو از سایتتون خریدم نصفه بود
خواهش میکنم جوابگو باشید
چرا ۴ هفته هست که رمان هزار چم پارت جدید نزاشتید
اخرین پارتشو نگاه کنی گذاشته شده
پارت ۴۰ یا ۴۱ بود کجاش تموم شد نصفه بود
این سوال بنده هم هست.نکنه خانم ایلخانی هم میخوان رمانشونو نصفه بزارن و بعد بگن رمان چاپ شده؟لطفا اگر اطلاع دارین بمون بگین.چرا پارت ۳۵ نزاشتین؟