رمان قرار نبود
رمان قرار نبود
ﺻﺪای آﻫﻨﮓ آﻧﺸﺮﻟﻲ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ .ﺳﺮم داﺷﺖ ﻣﻨﻔﺠﺮ ﻣﻲ ﺷﺪ .دﺳﺘﻢ رو از ز ﻳﺮ ﭘﺘﻮ ﺑﻴﺮون آوردم و روی ﻋﺴﻠﻲ ﻛﻨﺎر ﺗﺨﺖ ﻛﺸﻴﺪم. ﺻﺪا ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﻈﻪ داﺷﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﺗﺮ ﻣﻲ ﺷﺪ و ﻣﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻋﺼﺒ ﻲ ﺗﺮ ﻣ ﻲ ﺷﺪم .ﺑﺎﻻﺧﺮه دﺳﺘﻢ ﺧﻮرد ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻴﻢ .ﭼﻨﮕﺶ زدم وﻛﺸﻴﺪﻣﺶ زﻳﺮ ﭘﺘﻮ.ﻳﻜﻲ از ﭼﺸﻤﺎﻣﻮ ﺑﻪ زور ﺑﺎز ﻛﺮدم و دﻛﻤﻪ ﻗﻄﻊ ﺻﺪا رو زدم .ﺻﺪا ﺧﻔﻪ ﺷﺪ.
ﻧﻤﻲ دوﻧﻢ ﭼﺮا آﻫﻨﮕﻲ رو ﻛﻪ اﻳﻨﻘﺪر دوﺳﺖ داﺷﺘﻢ ﮔﺬاﺷﺘﻪ ﺑﻮدم ﺑﺮا ی آﻻرم ﮔﻮﺷﻴﻢ. دﻳﮕﻪ داﺷﺘﻢ از ا ﻳﻦ آﻫﻨﮓ ﻣﺘﻨﻔﺮ می ﺷﺪ. ﺳﺎﻋﺖ ﭼﻨﺪ ﺑﻮد؟ ﻫﻔﺖ ﺻﺒﺢ .ﻟﻌﻨﺘﻲ !ﺧﻮاﺑﻢ ﻣﻲ ﻳﻮﻣﺪ دﻳﺸﺐ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ داﺷﺘﻢ ﭼﺖ ﻣﻲ ﻛﺮدم و ﺗﺎزه دو ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻮد ﻛﻪ ﺧﻮاﺑﻴﺪه ﺑﻮ دم. اﻳﻦ ﭼﻪ ﻗﺮار ﻛﻮﻓﺘﻲ ﺑﻮد ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﺎ دوﺳﺘﺎم ﮔﺬاﺷﺘﻪ ﺑﻮدم؟ اﻧﮕﺎر ﻣﺮض داﺷﺘﻢ !ﺑﺎ ﻏﺮ ﻏﺮ از ﺟﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪم و ﻛﺶ و ﻗﻮﺳﻲ ﺑﻪ ﺑﺪﻧﻢ دادم .ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺑﻪ در و دﻳﻮار ﺑﻨﻔﺶ اﺗﺎق اﻓﺘﺎد .
ﻫﻤﻪ دﻳﻮارﻫﺎ ﺑﺎ ﻛﺎﻏﺬ دﻳﻮار ی ﺑﻨﻔﺶ ﭘﻮﺷﻴ ﺪه ﺷﺪه ﺑﻮد و ﺑﻬﻢ آراﻣﺶ ﻣ ﻲ داد .در ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻟﻲ ﻟﻲ ﻣﻲ ﻛﺮدم ﺗﺎ ﺧﻮرده ﭼﻴﭙﺲ ﻫﺎ ﻳﻲ ﻛﻪ از دﻳﺸﺐ ﻛﻒ اﺗﺎق ﭘﺨﺶ ﺷﺪه ﺑﻮد و ﺣﺎﻻ ﭼﺴﺒﻴﺪه ﺑﻮد ﺑﻪ ﭘﺎ ﻳﻢ ﺟﺪا ﺷﻮد ﻛﻨﺎر ﭘﻨﺠﺮه رﻓﺘﻢ و ﺑﺎ….
پارت های رمان https://goo.gl/HJy77w
سلام. نمیدونم چرا از قسمت ۳۵ به بعد دانلود نمیشه؟ پیغام میده یا مشکل محتوایی داره یا ادمین حذف کرده؟ مشتاقانه منتظر بخشهای انتهایی هستم.
دوستان لینک های رمان ها رو مسدود کردن به زودی حل میشه