رمان طلایه دار پارت 103
اشک نگاه شاداب را تار کرد.
نالید:
– چطوری؟ با رفتن؟ با تحقیر کردن و کوچیک کردن من؟ با بلاتکلیف کردن من؟
چرا هیچی رو برام توضیح نمیدی؟
رسام محکم پلک بست و زیر لب غرید:
– چون نمیخوام بهت آسیب برسه
نمیخوام نقطه ضعفم بشی.
شاداب ناباورانه نگاهش کرد…
خندید و گفت:
– نقطه ضعف؟ من برات اینم؟
– نه نه… دارم میگم نمیخوام بهت آسیب بزنن.
با صدای بلندی گفت:
– کی؟ کی میخواد به من آسیب برسونه؟
این کارو تو داری میکنی رسام.
معین شیشه را ول کرد و گریه سر داد.
رسام با خشم رو به شاداب گفت:
– داری یاغی میشی شاداب…
حواست باشه من کیِ توام… به اندازه کافی تحت فشارم… تو اذیتم نکن… یکم امونم بده تا بتونم دشمنم رو زمین بزنم دختر.
شاداب بهت زده دست دراز کرد تا معین را بگیرد که رسام نگذاشت و از پای درخت بلند شد.
با همان عصبانیت گفت:
– یه بار دیگه میگم… حق نداری ولم کنی…
بخوای بری معین رو ازت میگیرم.
دل شاداب شکست…
رسام به جز مهربان بودن بد بودن را هم خوب بلد بود.
تا حالا کسی را دیدهاید که از شدت غم و اندوه بخندد؟
شاداب خندید… با اشک و نگاهی تار شده.
با یادآوری حرف رسام…
خندهاش رفته رفته شدت گرفت.
دیوانه شده بود؟
قطعا!
مرد لب زد:
– شاد؟
دخترک خندهاش را سریع خورد و با حرص گفت:
– بهم نگو شاد… من شادَم؟ لعنت به این اسم… شاداب؟… هه… باید اسم منو میذاشتن غم… غصه… بدبخت!
موهایش را کشید تا فریاد نزند. پسرک مظلومش به اندازه کافی ترسیده بود.
رسام میخواست معین را از او بگیرد؟
چگونه اینقدر بیرحم شده بود؟
یک کابوس جدید به کابوس هایش اضافه شد بی شک!
رسام با دیدن کار شاداب، پشیمان و پر اخم گفت:
– نکن شاداب… آروم باش!
نگاهِ دخترک میخ کودکش بود…
از فکر نبودنش بیقرار تر شد و نالید:
– بچم… بچمو بده بهم!
رسام زیر لب خودش را لعنت کرد و بیحرف معین را به آغوش دخترک داد.
خواست حرفی بزند که شاداب سریع بلند شد و به سمت عمارت پا تند کرد.
به حدی او را از تهدیدش ترسانده بود که حد نداشت.
رسام چنگی به موهایش زد و دوباره زیر لب فحشی به خودش داد.
این حرف دیگر از کجا در آمد؟
میدانست با این ترس جدیدی که به جان او انداخته بود حالش بدتر میشود.
@Saraaaa853 ایدی تلگرامم
😁
ادرس کانالمون romanman_ir@
سلام ادمین عزیز
نمی دونستم کجا پیام بدم
میخواستم بدونم پی دی اف کامل رمان دانشجوی شیطون بلا میتونی برام بفرستی
سلام
میشه لطفا راهنمای کنید چجوری میشه توی سایت رمان من رمان خودمون رو بارگذاری کنیم ؟
سلام
میتونید رمانتون رو توی این سایت بزارین
http://Modvan.ir
خیلی ممنونم😍😍