king shaded.jpgfcf80aeb-2a97-4ad4-85cf-2d1f875ee3e3Original

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

تازه
پرخواننده
نظرها

رمان استاد مغرور من
مهر ۲۰, ۱۳۹۷
رمان عروس استاد فصل دوم استاد مغرورمن
آذر ۶, ۱۳۹۷
رمان دانشجوی شیطون بلا
اسفند ۸, ۱۳۹۷
رمان معشوقه اجباری ارباب
مرداد ۲۱, ۱۳۹۷
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 1
اسفند ۸, ۱۳۹۷
رمان معشوقه‌ی فراری استاد
مرداد ۱۷, ۱۳۹۸
رمان حرارت تنت
شهریور ۳۰, ۱۳۹۷
رمان استاد خاص من پارت 1
بهمن ۱۲, ۱۳۹۷
رمان استاد خاص من
بهمن ۱۲, ۱۳۹۷
رمان عروس استاد پارت ۳۵
فروردین ۵, ۱۳۹۸

خواننده رمان
منم😕😕...
nor
سلام فایل کاملش تو سایت رمان وان هست...
هانا
مثل همیشه عالی. کاش پارتا طولانی تر بود یا حداقل جای حساسش پ...
delaram Arsham
سلام خسته نباشید این رمان رو چند وقتی هس پارت گذاری نشته یعن...
delaram Arsham
سلام خسته نباشید رمانتون عالی هس فقط دیر به دیر پارت میدین و...
Novel
سلام منم موافقم هم پارتا دیر به دیر پارت گذاری میشن هم پارت...
خواننده رمان
لااقل پارتا رو طولانیتر کنین حالا که فاصله پارت گذاری کمتر ن...
admin
پارت گذاری سه روز در میونه...
seta
چرا پارت جدید نمیزارین...
seta
پارت جدید کی میاد ناموصن؟:/...

رمان قَراوُل پارت ۶ مهر ۲۳, ۱۴۰۳
با گریه برایش توضیح می دهم – شاه‌رخ شالُمِ کش‌ید … سیم سیم(بهم) دی آشوب دست دورم حلقه می کند و روی سرم را می بوسد – سیم گفت مجبورُم می کنه زنش بِشُم پشتم را نوازش می کند و من گریه ام به یک هق هق بی صدا تبدیل شده – او چشای دریاییت […]
Sahel Mehrad
رمان آزرم پارت ۷۹ مهر ۲۳, ۱۴۰۳
ساحل سعی می کند کمتر زار بزند و سلیم چپ چپ نگاهش می کند حتی اوهم ساحل را دوست نداشت … فقط دلش برایش می سوخت … ساحل در زندگی سردار جایی ندارد … سردار … او فقط آرام را می خواهد … این را هیچکس بهتر از سلیم درک نمی کند سردار مانند همیشه […]
Sahel Mehrad
رمان پسر خوب – پارت ۴۲ مهر ۲۳, ۱۴۰۳
بعد از امامزاده رفتیم دور بزنیم. پرسید: «دوست داری امروز چیکار کنی؟» اولین چیزی که به ذهنم رسید را گفتم: «هری پاتر ببینم» اهورا: «پس بریم خونه ما؟» داشت گولم میزد؟ تهش میخواست حرف مادرش را اجرا کند؟ نگران همین را پرسیدم: «باز میخوای تولد بگیری؟» اهورا: «نه، بریم اتاق من. کادوت رو ندم؟ حنانه […]
وانیا
رمان قَراوُل پارت ۵ مهر ۲۳, ۱۴۰۳
راوی: پیپ گران قیمتش را میان لب هایش قرار می دهد … یک دود خوش بو بیرون می دمد … بوی شکلات مانند در خونسردی رقیب ندارد … معتقد است در سیاست باید با پنبه سر برید! – عرضه نداری پیداش کنی … می مونم تا وقتی که زنده یا مردشو تحویل شاه بدم … […]
Sahel Mehrad
رمان آزرم پارت ۷۸ مهر ۲۲, ۱۴۰۳
کش موهایم را باز می کنم تا موهای بیرون زده را هم درون آن فرو کنم همانطور که مشغول بستن و سفت کردن فر های پیچ در پیچم هستم جواب آهویی که چشمانش جایی پیرامون آن ظرف شکسته را می نگرد را می دهم – چیزی نیست دستم خورد افتاد شکست نترس خوشکلم – سردار […]
Sahel Mehrad
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت ۲۹ مهر ۲۲, ۱۴۰۳
# پارت ۲۹ (دایان) پتو را دور خودم پیچانده بودم و کنار شومینه مچاله شده بودم. تنم کوره‌ی آتش بود ؛ اما مثل بید می‌لرزیدم. الی وارد کلبه شد و پشت سرش هم مردی جوانی حدودا ۳۰ و چند ساله بود. الی :بلاخره کمک رسید. لبخند کم جانی روی لب هایم نقش بست. مرد: ممکنه […]
مائده بالانی
رمان پسر خوب – پارت ۴۱ مهر ۲۲, ۱۴۰۳
دروغ چرا، انتظار دعوا با فرداد را داشتم. در واقع تقصیر خودم بود اما خوب کردم. آن مدت که نبود، آنقدر گشتم و گشتم، تا بالاخره چیزهایی که امیر برایش آورده بود را یافتم؛ سه تا بطری مشروب بود. یکی باز نشده و دوتا نصفه. به سرم زد بریزمشان دور. می‌دانستم عصبانی می‌شود. بعد از […]
وانیا
رمان سیب سرخ حوا «پارت10» مهر ۲۱, ۱۴۰۳
ناگهان گوشی ام زنگ خورد.نازلی بود. _ببخشید حلما.الان برمی‌گردم. از بخش اورژانس خارج شدم و به سمت حیاط رفتم . _بله. _از این آقای خوشتیپ یه سلام به ما نمی‌رسه. _کارتو بگو نازلی .اصلا حوصله تو ندارم. _اوه چه بد اخلاق.عیبی نداره بداخلاق باش روزبه جون ولی من وقتی سگ میشی خیلی بیشتردوست دارم. _زنگ […]
Setareh Sh
رمان مرد مشکی من part. 18 مهر ۲۱, ۱۴۰۳
بعد از چند دقیقه که ارضا شدم آبمو تو دهنش خالی کردم سرشو ول کردم با نفس نفس خودشو عقب کشید بالای استخر ایستاد شروع کرد به عقب زدن لباسامو از رو زمین برداشتم پوشیدم قلوپی مشروب تو لیوان ریختم سرکشیدم بعد از چند دقیقه که حالش بهتر شد برگشت سمتم متعجب زل زد بهم […]
selvina
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت ۲۸ مهر ۲۱, ۱۴۰۳
# پارت ۲۸ ( دایان) _ دخترم اگه چیزی خواستی صدام کن. لبخندی زدم و شب بخیر گفتم. الی از اتاق خارج شد و در را پشت سرش بست. روی تخت آهنی که گوشه‌اتاق بود نشستم. سرگردان بودم و نمی‌دانستم باید چه می‌کردم. شماره اش را گرفتم، صدای بوق در گوشم پیچید. جواب نمی‌داد. دوباره […]
مائده بالانی