رمان رأسجنون
-
رمان رأسجنون پارت 7
دردش نزدیک به دردی شده بود که روز خاکسپاری پدرش تجربه کرده بود. همانقدر بیانتها و عمقی! تن کوفتهاش…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 6
میعاد بطری آبی که برای خوردن بالا میبرد را به سرعت پایین آورد و با چشمانی گرد شده به…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 5
همین نگاه کوچک کافی بود تا خشمهای درونی هیلا را روشن کند. – پس بگیرن؟ گمون نمیکنم! طبق گفتههای…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 4
عصبی به سمت بیرون قدم برداشت و دیگر به صدا زدنهایش توجهی نکرد. با دیدن ترانه سری برایش تکان…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 3
نیشخند کیامهر از بین رفت. انگار زیادی به دخترک رو داده بود که اینچنین با گستاخی جواب او را…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 2
اجازهی رفتن که داد، نفس حبس شدهاش را نامحسوس بیرون فرستاد و همانطور که عقبگرد میکرد، لب زد: –…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 1
خلاصه رمان هیلا شرافت، دختری مهماندار که قبول میکند تنها یک روز، بهجای دوستش مهماندار پرواز خصوصی تاجری آقازاده شود…کیامهر…
بیشتر بخوانید »