رمان رأسجنون
-
رمان رأسجنون پارت 115
لب زیرینش را مکشوار به دهان کشید و لابهلای تپشهای بیامان قلبش در تلاش برای عمیق نفس کشیدن بود…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 114
– نیازی به تشکر نیست نزنید این حرف رو…قطعا هر کسی جای من بود و داستان شما رو میشنید…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 113
– حالا برو به سلامت خانوم! همین؟ قلبش داشت از جا درمیآورد و الان با یک برو به سلامت…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 112
دلش هری ریخت و حس کرد رفت و آمد نفسهایش به مشکل خورد. چند پلکی پشت هم زد و…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 111
– نمیفهمم منظورتو! ترانه نیشخندی زد و سرش را اندکی عقب کشید. – آره ارواح عمم که نمیفهمی! مشکل…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 110
با دست چشمش را مالش داد و با ضعفی که حالا بیشتر از قبل در تنش احساس میکرد خمیازهای…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 109
صدایش بیشتر از قبل لرزید: – خواهش میکنم! ترانه ناامید تنها لب زد: – فقط در رو قفل نکن…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 108
دست فرشته از حرکت ایستاد و چند ثانیهای طول کشید تا به خودش بیاید و به تنش تکانی بدهد…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 107
– دردم اینه که منِ آسیب دیده به درد زندگی تو نمیخورم…میفهمی چند ساله احساس کثیف بودن دارم؟ کیامهر…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 106
نگاهش به سمت دست مشت شدهی کیامهر چرخید و انگار دیگر توانی برای بالا گرفتن سرش نداشت. صدای مرد…
بیشتر بخوانید »