رمان بوی عشق

adminدی ۱۰, ۱۳۹۷
12 35,242

رمان بوی عشق 2.2 (5)

رمان بوی عشق نویسنده : سارا کزازی ژانر : عاشقانه هیجانی همراه با صدای خود نویسنده #پارت…
بیشتر بخوانید »

تازه
پرخواننده
نظرها

رمان استاد مغرور من
مهر ۲۰, ۱۳۹۷
رمان عروس استاد فصل دوم استاد مغرورمن
آذر ۶, ۱۳۹۷
رمان دانشجوی شیطون بلا
اسفند ۸, ۱۳۹۷
رمان معشوقه اجباری ارباب
مرداد ۲۱, ۱۳۹۷
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 1
اسفند ۸, ۱۳۹۷
رمان معشوقه‌ی فراری استاد
مرداد ۱۷, ۱۳۹۸
رمان حرارت تنت
شهریور ۳۰, ۱۳۹۷
رمان استاد خاص من پارت 1
بهمن ۱۲, ۱۳۹۷
رمان استاد خاص من
بهمن ۱۲, ۱۳۹۷
رمان عروس استاد پارت ۳۵
فروردین ۵, ۱۳۹۸

admin
پارت گذاری سه روز در میونه...
seta
چرا پارت جدید نمیزارین...
seta
پارت جدید کی میاد ناموصن؟:/...
seta
پارت گذاری رمان چه روز هایی هستش؟و چه ساعتی...
مینا
متأسفانه من هم این رمان و تا پارت 39 خوندم و باقیش موند.یا چ...
راحیل
ممنون خیلی عالی بود اما زیادی رو مخ هلیا است...
خواننده رمان
پارتا هر روز داره کوتاهتر میشه انگار...
خواننده رمان
لااقل جمعه ها یه پارت خارج از نوبت بده...
باران
پارت بعدی بزارید لطفاا🥺🤍...
یاس ابی
کاش یکم فاصله پارت گذاریها کمتر میشد...

رمان آنام کارا پارت 41 شهریور ۲۸, ۱۴۰۳
یک ثانیه هم طول نکشید به خودم اومدم و از روی کاپوت ماشین پاشا پریدم اون سمت و همزمان اون ماشین مالید به بغل ماشین پاشا. وحشت زده همون جا نشستم. پاشا تند از ماشین پیاده شد و جلوی پام زانو زد و نگران گفت: _خوبی؟ نگاهش کردم و با گریه گفتم: +می خواست منو […]
الهه داستان
رمان آزرم پارت ۵۶ شهریور ۲۸, ۱۴۰۳
روی ردیف پله های پایین نشسته و در خودش جمع شده ساعت ۸ شب است و خبری از سردار نیست برق ها رفته و آرام تنها در تاریکی گوشه ای کِز کرده … ترسو نیست … به هیچ عنوان فقط کمی نگران و تنهاست آن خدمتکار لعنتی هم که معلوم نیست کجا غیبش زده تیک […]
Sahel Mehrad
رمان پسر خوب – پارت ۲۲ شهریور ۲۸, ۱۴۰۳
بابای مریم آن سر اتاق روی قالی مقابل ما سه نفر نشسته بود. یک دستش را روی زانو گذاشته و با دست دیگر سبیلش را تاب میداد. ده دقیقه گذشته را زل زده بود به مهرداد. مهرداد را در خانه چزانده و آورده بودیم دستبوسی پدرزنش، آقا اسحاق. گفته بودیم سرت را بیانداز پایین، دهانت […]
وانیا
رمان ستاره «پارت 3» شهریور ۲۷, ۱۴۰۳
•°•به نام خدایی که همین نزدیکی است •°• 🌟رمان ستاره 🌟 «پارت 3» *امروز با سردرد عجیبی از خواب بیدار شدم .دیشب نتونستم درست بخوابم.چون دیشب یک نفر زنگ آیفون رو ممتد فشار داد و نذاشت من بخوابم . صدای بوق آیفون همه جارو برداشت .من تازه چشمام گرم خواب شده بود . _ساعت چنده؟ […]
انار بانو
رمان آزرم پارت ۵۵ شهریور ۲۷, ۱۴۰۳
صالح پوزخند روزبه را می بیند و جری تر می شود روزبه سعی می کند بلند شود و او دیگر از این تصمیمی که گرفته دست بر نخواهد داشت – روزبه … به ولای علی … به قبر آشوب قسم … می کشمت … تمومش کن پوزخند روزبه از بین می رود … محو […]
Sahel Mehrad
رمان پسر خوب – پارت ۲۱ شهریور ۲۷, ۱۴۰۳
روی پله های حیاط نشسته بودم، چشمانم بسته بود و باد خنک صبحگاهی به صورتم میخورد. یاد خودم می‌انداختم که زنده‌ام. چاره چه بود؟ شش و نیم صبح بیدار شدم، تمام کارهایی که ترانه همیشگی قبل بیرون رفتن انجام میداد را انجام دادم. صبحانه خوردم، لباس‌های خوب پوشیدم، موها را شانه کردم، آرایش کردم، ادکلن […]
وانیا
رمان آنام کارا پارت 40 شهریور ۲۷, ۱۴۰۳
رسما می لرزیدم. کسی جز دانیال نمی گفت ملکه ی من… کسی با این لحن حرف نمیزد. کسی مثل اون از همه چی خبر نداشت. پاشا بی پروا در آغوشم کشید و کنار گوشم زمزمه کرد: _یکی می خواد اذیتت کنه. دانیال مرده. هر کسیو که به خودش جرعت داده تو رو این طوری بترسونه […]
الهه داستان
رمان در پرتویِ چشمانت پارت۸۲(قسمت آخر) شهریور ۲۶, ۱۴۰۳
با احتیاط از پله ها پایین رفتند. تمامی لحظاتشان، نگاه های ریزشان،خنده هایشان در دوربین ثبت می شد. آتوسا دامنش را بالا کشید و خطاب به رهام گفت: – مواظب باش زمین نخورم! رهام نگاهی به دامن کرد که زیر پای آتوسا نباشد. از سالن که خارج شدند، رهام در ماشین را باز کرد […]
𝐍𝐚𝐫𝐠𝐞𝐬 𝐛𝐚𝐧𝐨𝐨
رمان آزرم پارت ۵۴ شهریور ۲۶, ۱۴۰۳
– توام بس می کنی این کثافت کاری رو … تو خودت دوتا دختر داری منصور … این کار اِندِ بیناموسیه صالح موقعیتش را در خطر می بیند … مال و اموالی که به دست آورده را در خطر می بیند هرگز نمی گذاشت روزبه زندگی که سال ها برایش دوید را با تفکرات صد […]
Sahel Mehrad
رمان راغب پارت 16 شهریور ۲۶, ۱۴۰۳
از تعجب شاخ در آوردم و ناخودآگاه داد زدم: ـ دبی؟! تمام سرها به سمتم چرخید و من خجل‌وار زیر لب «ببخشید»ی گفتم. آگرین ادامه داد: ـ این نقشه از نقشه‌ی قبلی سخت‌تره. یادتون باشه تا آخر نقشه باید وانمود کنیم که مسافرهایی هستیم که با تور گردشگری از ایران اومدیم دبی. کسی نباید بفهمه […]
بانوی نقاب‌دار

رمان بوی عشق 2.2 (5)