ماه: آذر ۱۳۹۸
-
رمان حرارت تنت پارت 72
امیر ـ خوشم میاد … عاشقه خوب کسی شدی. .. جماعتی حریفش نمیشه ! … اما از … پا…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 46
روزها می اومدن و می رفتن بدون اینکه متوجه بشم تنها چیزی که روز به روز قلبم و تهی می…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 71
درو می زنه و خیلی نمی گذره که صدای پر شتابه پاهاش رو می شنوم … آخرشم دستگیره ی…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 70
چشمام رو می بندم و میگم : من عاشقه مسیح شدم ـ تقلب که میکردی ایلگار دعوات میکرد ……
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 69
چشمکی میزنه : آخریش تو بودی ! … از خانواده طرد شده بود به خاطر ازدواج با کمال ……
بیشتر بخوانید »