ماه: اسفند ۱۳۹۷
-
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 5
_امیرعلی پسرم از من ناراحت نباش میدونی که من خیر و صلاح تو رو میخوام دوست نداشتم ناراحت ببینمش…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 48
اصلا نمی فهمید چه شد؟ خودش اجازه داد. تجاوز که نبود. با میل و رغبت خودش بود. وگرنه…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 4
میدونستم اخراجم ، چون هیچ روزی رو درست سر کارم نرفتم و دیروزم که اون مشکل برام پیش اومد…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 47
حمیرا از روی مبل بلند شد. کاری که می خواست انجام داده بود. به نظر می رسید متقاعد…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 3
به طرفم حمله کرد و با حرص نیشگونی از پهلوم گرفت که جیغم به هوا رفت _ الان تصادف…
بیشتر بخوانید »