رمان هزار چم

پارت 50 رمان هزار چم

0
(0)

 

به درخواست نویسنده همه پارت های رمان هزارچم برداشته شد 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا : 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نوشته های مشابه

‫16 دیدگاه ها

  1. واسه حاج امیر بودن لازم نیس موسسه خیریه داشته باشیم.همین که از کنار غم دیگران به راحتی نگذریم کلی جهان رو زیباتر میکنه
    به مادر و پدر سر بزنیم
    به خواهری که با شوهرش مشکل داره و افسرده شده یه زنگ بزنیم.یا یه رژ لب بگیریم واسش که احساس زن بودن کنه
    مادرشوهری که روزها تنهاس.یه سر بزنیم حالشو بپرسیم.بهش بگیم چقدر دستپختت خوبه
    شوهری که خسته از کار برمیگرده.جورابشو دربیاریم جای کش جورابش رو بخارونیم براش
    هر محبت کوچیکی دنیا رو تغییر میده
    هر لحظه باید مثبت ترین کاری که میشه رو انجام داد
    میشه مهربون بود.بدون چشم داشت خوبی کرد

  2. با سلام خانوم ایلخانی سپاس از رمان قشنگتون خیلی ب واقعیت زندگی امرورمون نزدیکه با قلم خوبی که دارین آدم ب عمق داستان میبرین من رمان زیاد میخونم رمان های مثل رمان شما همیشه تو خاطر قلب آدم می مونه چون دو از تخیل اشرافیت و دور از اصول زندگیه
    کارتون حرف نداره حاج امیر خوب عالی توصیف کردین آدمایز که کم پیدا میشن ولی هنوزم هستن هرچقد کم
    و ریحان که خیلی از ما خانوما شبیه ریحانیم فقط ی حاج امیر کم داریم اصول زندگیو بهمون نشون بده ی تلنگر بهمون بزنه تا دنیا رو آباد کنیم خوندن رمانتون بی نهایت لذت بخش با آرزوی موفقیت… افسانه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا