500x666_1562840339811726

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

تازه
پرخواننده
نظرها

رمان استاد مغرور من
مهر ۲۰, ۱۳۹۷
رمان عروس استاد فصل دوم استاد مغرورمن
آذر ۶, ۱۳۹۷
رمان دانشجوی شیطون بلا
اسفند ۸, ۱۳۹۷
رمان معشوقه اجباری ارباب
مرداد ۲۱, ۱۳۹۷
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 1
اسفند ۸, ۱۳۹۷
رمان معشوقه‌ی فراری استاد
مرداد ۱۷, ۱۳۹۸
رمان حرارت تنت
شهریور ۳۰, ۱۳۹۷
رمان استاد خاص من پارت 1
بهمن ۱۲, ۱۳۹۷
رمان عروس استاد پارت ۳۵
فروردین ۵, ۱۳۹۸
رمان استاد خاص من
بهمن ۱۲, ۱۳۹۷

admin
بارگذاری شد...
خواننده رمان
پارت۱۲۹چی شد؟...
پری
ادمین جان ما منتظریم 🙏...
پری
پس کی پارت میذاری...
خواننده رمان
کیامهر باید از سد شهاب و پسرش رد شه برا خواستگاری...
پری
تورو خدا زود به زود پارت بذارید...
ZR
چرا پارت جدید نمیاد؟؟؟...
خواننده رمان
فکر کنم شهاب هیلا رو برا پسرش خواستگاری می کنه طفلکی کیامهر🤣...
خواننده رمان
امروز پارت نیست؟...
دلارام آرشام
قلبم اومد تو دهنم لعنتی ولی آخراش عالی هم بود مرسی عزیزم...

ماتیلدا تیر ۲۳, ۱۴۰۴
“به نام خدای بخشنده و مهربان” (می‌خوام براتون یک قصه متفاوت رو روایت کنم امیدوارم که دوست داشته باشید) روزی و روزگاری در کشورهای دور دختر کوچکی به همراه پدرو مادرش دریک روستای کوچک زندگی می کرد. این دختر زیبا و شیرین ماتیلدا نام داشت . ماتیلدا که دختری شیطان و جسور بود روزی به […]
Maha 🌸
به وقت شعر تیر ۲۳, ۱۴۰۴
چه خوش گفته بانو فروغ فرخزاد که: معشوق من همچون طبیعت مفهوم ناگزیر صریحی دارد او با شکست من قانون صادقانهٔ قدرت را تأیید می‌کند او وحشیانه آزادست مانند یک غریزهٔ سالم در عمق یک جزیرهٔ نامسکون او پاک می‌کند با پاره‌های خیمهٔ مجنون از کفش خود، غبار خیابان را معشوق من همچون خداوندی، در […]
Maha 🌸
رمان قَراوُل پارت ۴۵ تیر ۲۲, ۱۴۰۴
امان از قلب احمقی که بدون وقفه می تپد … تند … محکم … پر قدرت از هم دور می شویم و تکه ماهیچه ی بی نوا قوی تر می کوبد … انگار که بخواهد قفسه ی سینه ام را از هم بگسلد و یک سیلی نثار صورتم کند و به سرعت به سمت آغوش […]
Sahel Mehrad
رمان صدای عشق پارت دوم تیر ۲۲, ۱۴۰۴
پا تند کردم سمت در اتاق و باز کردم گفتم +هیراد کجایی بیا فقط دو کلوم حرف می‌زنیم بعد میرم دیگه نه من نه تو جمعیتی پسر اونجا بود و بسات مشروب اینام که به راه با تعجب من رو نگاه میکردن انگار دیو دیدن واا..یه چشم توی اتاق گردوندم و از اون چشم مشکی […]
Rahaa
معشوقه اَدْوار تیر ۲۱, ۱۴۰۴
شمع خلوتگه یار خواهم شد با حقه ی اکسیر جوان خواهم شد گر هفت شهر عشق را بگردم کم نیست از عشق تو اسیر حسن یوسف خواهم شد روی لیلی هر که دیده ،بی گمان شیدا شده من نیز بدین سان مجنون خواهم شد از عشق بیستون ها کنده فرهاد به شور عشق توشیرین خواهم […]
Noora 🪴💚
رمان صدای عشق پارت اول تیر ۲۱, ۱۴۰۴
عشق شاید همان چیزیست که در انتظارش زندگی می‌کنیم.. شاید امیدی که ما را به هم تنیده است تا این پیوند ها گسسته نشود .! موضوع: داستانِ دختریه که در ۱۰ سالگی پدر و مادرش با دعوا جدا میشن و اون و برادرش گذشته سختی رو پشت سر گذاشتن و با دلایلی هرکدام یکی […]
Rahaa
رمان مقهور پارت ۲۳ تیر ۲۱, ۱۴۰۴
ثانیه ها به سختی می گذرند و فکر های طلا در هم فرو رفته اند … اگر اتفاقی بیافتد خودش که کلاه کاسکت داشت چیزی اش نمیشد … اما الوند حتما ضربه مغزی می شود با وجود این سرعت از شهر بیرون می روند و منظره ی زمستانِ سرد،اطرافشان را احاطه کرده … سرد است […]
Sahel Mehrad
دلبرکم پارت ۲۳ تیر ۲۱, ۱۴۰۴
درِ کافه با صدای زنگِ نرمی پشت سرم بسته شد. هوای نمناک بیرون مثل پارچهٔ خیس روی صورتم نشست. قدم‌هایم سنگین بود، نه از خستگی… از اون حس عجیبی که آریو تو وجودم جا گذاشته بود. خیابان خلوت بود. بارون دیگه نمی‌اومد، ولی زمین هنوز خیس بود، و رد نور آفتابِ پشت ابر توی گودال‌ها […]
Elii Roman
دلبرکم پارت ۲۲ تیر ۱۸, ۱۴۰۴
نور خاکستری صبح از لای پرده راه پیدا کرده بود تو اتاق. هنوز هوا کامل روشن نشده بود، و من، غرق خواب، فقط با صدای فِرررررررررررررررررر سشوار بیدار شدم. چشم باز کردم. یه نگاه به ساعت… ۸:۴۶ صبح دیشب زهرا اومد پیشم که تنها نباشم. درست همون لحظه، صدای زهرا از راهرو: – دلبر! پا […]
Elii Roman
دلبرکم پارت ۲۱ تیر ۱۷, ۱۴۰۴
زره آهنی ترک برداشت… سرم گیج رفت. نه از بوی دود، نه از صدای شکستن چیزی در ذهنم… از دیدن لیلا. لیلایی که همیشه سرد بود. مغرور. نیش‌دار. اما حالا؟ شبیه یه پرنده‌ی زخمی، افتاده بود گوشه‌ی آشپزخونه، لرزون، خیسِ اشک و عرق. نفس عمیق کشیدم. پاهام سنگین بود، اما نزدیک شدم. – باید بریم […]
Elii Roman