رمان
-
رمان حرارت تنت پارت 40
لبخند بی جونی میزنم : خوبم … پاشو عزیزم … پاشو آماده شو باید بریم آمپولت رو بزنی … لبم…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 39
و با داد شدید بعدیم عماد دیگه جوابی نداد و دو طرفم و گرفت و همراه یکی از دانشجوها…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 68
الوند با ماشینش که درون پارکینگ باشگاه بود از آنجا بیرون زد. کمی از شهر فاصله داشت. پا روی…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 39
به حالت زاری می گه : نهان توضیح میدم عزیزم … آروم باش …تو .. تو فقط از خونه ی…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 67
فردین با مهربانی نگاهش کرد. دخترک زیبا! همسر نازش… -می دونی که مهم نیست. اشکش دم مشکش بود انگار.…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 27
اخمی کردم. -مگه من لباس خواستم؟ -تو، نه اما خودم حس کردم. با اینکه تو دلم خوشحال شدم از اینکه…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 66
-نترس دختر جون، چرا اینقد ترسیدی؟ -هیچی! مازیار نزدیکش شد. -از اول می دونستم کی هستی. -مهمه که کی…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 38
هوا انقدر خوب و دلپذیر بود که احوالم و عوض کرده و تماشای دریا آرامش بی حدی و…
بیشتر بخوانید »