ماه: اسفند ۱۳۹۷
-
رمان من یک بازنده نیستم پارت 54
-من سراپاگوشم. -قصه اش طولانیه. خانم جان به احترامشان از جایش بلند شد. -تنهاتون می ذارم. هیچ کدام حرفی نزد…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 53
-وای وای خدا دستاشو… به آرامی دست آیدین را بالا آورد و پشت دستش را بوسید. -خیلی نازه لادن.…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 8
با صدای دادش خشکم زد و با تعجب خیره دهنش شدم ! این چشه بیمار روانی ، تا چند دقیقه…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 52
امروز حسابی پیاده روی کرده بودند. فورا روی تشک نرمش دراز کشید. -خیلی خسته ام، شونه هام انگار داره…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 7
با این حرفش ترس بدی توی دلم نشست و اشک توی چشمام نشست . خدای من گیر چه آدمایی…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 51
دستانش را دورش حلقه کرد. -ببخشید. -چیزی نگفتی که! -ولی دلخوری. -نیستم، بیشتر شرمنده ام ازت. فردین برش گرداند. هنوز…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 6
عصبی دستش رو تکون داد تا ولش کنم ، درحالی که بغض کرده بود با صدایی گرفته لب زد…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 19
-تنها یادگاری مامانه … همیشه برام می زد. ویهان هر دو دستش و زیر سرش گذاشت و روی چمنها دراز…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 50
-یکم بخاری رو زیاد کن. بخاری درون اتاق را زیاد کرد. فردین در حالی که دور پایین تنه…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 49
-قابل احترامه، ولی نباید بیشتر از این کشش بده. -کاش گوش می گرفت. -سر عقل میاد، آدمی زاد…
بیشتر بخوانید »